نبض رسانه

علمی؛ پژوهشی؛ اطلاع رسانی در حوزه های علوم سیاسی؛ روابط بین الملل؛ مطالعات منطقه ای؛ روابط عمومی؛ فرهنگی و ادبیات در سطوح راهبردی و اجرایی

نبض رسانه

علمی؛ پژوهشی؛ اطلاع رسانی در حوزه های علوم سیاسی؛ روابط بین الملل؛ مطالعات منطقه ای؛ روابط عمومی؛ فرهنگی و ادبیات در سطوح راهبردی و اجرایی

مدیریت تحولات فرهنگی ، چرایی و چگونگی

1- تحول ، مدیریت و مدیریت تحول :

مفاهیم :


الف: تحول:

تحول به عنوان یک امر ذاتی در وجود انسان ها و در مجموعه حیات طبیعی و حتی غیر طبیعی وجود دارد و با گذر زمان و با تأثیر و تأثرات جانبی، لحظه به لحظه، تحولاتی بر موجودات عالم عارض می گردد که سرمنشأ آن، ذات حضرت باری تعالی است. ایمان و اعتقاد و باور به اینکه اساس و بنیاد هرگونه تحول منجر به پیشرفت را با اراده حضرت باری تعالی و به سوی او و ساختن جامع های توحیدی و الهی با حاکم شدن ارزش های الهی واسلامی، مبنا و جهت گیری تحول مطلوب را نشان می دهد، می دانند.

راز ماندگاری و تعالی بشر در تحول مطلوب است. از دیدگاه مقام معظم رهبری تحول یعنی عدالت، اخلاق و معنویت و رشد معنوی و عواطف انسانی حاکم بر هر شاخصه مؤثر بر تحول است.در تبیین مفهوم تحول از منظر مقام معظم رهبری، کلید واژه ها و جمله های مورد نظر معظم له مطرح گردیده است:

1) تحول در مقابل توقف، ایستایی و رکود است.
2) تحول به معنای آنارشیسم، هرج و مرج طلبی، ساختار شکنی و شالوده شکنی نیست.
3) رکود با ثبات اجتماعی تفاوت دارد. رکود در جامعه نامطلوب است، ولی ثبات اجتماعی و برخوردار از تحولات صحیح و سریع هم مثبت است و هم برای جامعه ما اجتناب ناپذیر.
4) تحول مثبت و مطلوب، همراه پویایی، نشاط، نوآوری، آزاد فکری و آزاداندیشی است.


نظام مقدس جمهوری اسلامی، متکفل امر بسیار مهم تحول معطوف به آرمانهای توحیدی و گسترش و استقرار آن در جهان است؛ حرکتی که امام بزرگوار آغاز نمود و توسط مقام معظم رهبری، مهندسی و مدیریت آن به درستی و با دقت دنبال می شود. ملت ما دارای هویت مستقل با علائم و شاخصه های توحیدی است و عنصر اصلی فرهنگ و اعتقادات و باورهای ملت ما را اسلام شکل داده است و هرگونه تحول و اصلاح، باید در همین قلمرو و چارچوب معنا و مفهوم پیدا کند. نمی توان در جریان تحول، اختلاط و التقاط هویتی، بویژه در نظامات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی در کلان جمهوری اسلامی (اهداف، سیاست ها و برنامه ها و...) را پذیرفت.

مطلب فوق اشاره به جریان فکری و سیاسی مدعی اصلاحات در کشور است که با نیم نگاهی به اسلام، مبنای هرگونه تحول را در سبد لیبرالیسم و نظام لیبرال _ دمکراسی جستجو می کند. سرمشق گیری از مدیریت تحولات غربی و لیبرالی با مبانی و شاخصه های ویژه اسلامی، هیچ گاه سر سازش و همزیستی پیدا نخواهد کرد؛ ضمن اینک همواره باید از تجربیات مثبت بشری در جریان تحول و مدیریت تحول استفاده و بهره برداری نمود.


ب- مدیریت

ظهور سازمانهای اجتماعی و گسترش روزافزون آنها یکی از خصیصه های بارز تمدن بشری است و به این ترتیب و با توجه به عوامل گوناگون مکانی و زمانی و ویژگیها و نیازهای خاص هر جامعه هر روز بر تکامل و توسعه این سازمانها افزوده می شود .بدیهی است هر سازمان اجتماعی برای نیل به اهدافی طراحی شده و برای رسیدن به این اهداف نیاز به راهبری دارد که بر اساس ساختاری که آن سازمان اجتماعی دارد باید نوعی مدیریت را برای نیل به آن اهداف پی ریزی و اعمال کند.

مدیریت فرایند به کارگیری مؤثر و کارآمد منابع مادی و انسانی در » لذا با توجه به آنچه گفته شد برنامه ریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل است که برای دستیابی به اهداف سازمانی و بر اساس نظام ارزشی مورد قبول صورت می گیرد. تعریف مذکور، مفاهیم کلیدی زیر را دربر دارد:
1. مدیریت یک فرآیند است.
2. مفهوم نهفته مدیریت، هدایت تشکیلات انسانی است.
3. مدیریت مؤثر، تصمیم های مناسبی می گیرد و به نتایج مطلوبی دست مییابد.
4. مدیریت کارا به تخصیص و مصرف مدبرانه می گویند.
5. مدیریت بر فعالیت های هدفدار تمرکز دارد


اهمیت وجود مدیر در رأس هرم یک جمع به حدی است که رسول مکرم اسلام(ص) حتی جمع سه  نفره را مستلزم داشتن آن دانسته و تأکید دارند که «. در هنگام مسافرت، هرگاه تعداد مسافران به سه نفر رسید، باید یکی از آنها مدیریت گروه را بر عهده گیرد»4.

از این روست که زمین هرگز بدون حجت باقی نمانده و اولیاء الهی، خالی بودن زمین از ولی و سرپرست را باعث نابودی آن می دانند؛ فرموده گهر بار صادق اهل بیت(ع) است که: هرگاه زمین بدون امام باشد، از بین می رود.

اما از آنجا که برای موفق شدن در هرکاری به نیاز تعریفی واضح از موفقیت در آن کار است ، پس مدیریت موفق و مؤثر عبارت است ؛ از کسب اهداف سازمانی یا چیزی بیش از آن.

ویلیام جیمز در تحقیقی که در باره انگیزش انجام داد ، به این نتیجه رسید که کارکنان ساعتی ، تقریباً با میزان کاری در حدود 20 الی 30 درصد توانایی یشان می توانستند شغل خود را حفظ کنند و اخراج نشوند؛ این تحقیق همچنین نشان داد که اگر کارکنان، انگیزش بیشتری داشته باشند تفریباً با 80 الی 90 درصد توانایی خود، کارمی کنند .

مدیری که بتواند حداقل کار مورد قبول را با استفاده از امکانات مدیری مانند : توبیخ ، کسر حقوق و .... فراهم سازد ؛ مدیر موفق نامیده می شود ولی مدیر مؤثر کسی است که بتواند 80 الی 90 درصد توانای های افراد را به کار گیرد. برای موفق و مؤثر بودن ، توانای های ذاتی و اکتسابی معینی لازم است . مدیر مؤثر نیاز به توانای های فنی ، انسانی ادراکی ، طراحی و حل مسائل دارد . یک مدیر موفق ، نگرش و انگیزه های معینی دارد . پاداش های سازمانی (اضافه حقوق ، ارتقاء و ...) و جو سازمانی بر انگیزه و انگیزش وی اثر دارد . یکی دیگر از راههای موفقیت ، رویدادهای پیش بینی نشده وامدادهای غیبی است ؛ زیرا همیشه توانایی های افراد نیست که برای ایشان موفقیت می آورد لذا بررسی میزان موفقیت و مؤثر بودن هر مدیر بر اساس دیدگاه و معیارهای سازمانی صورت می گیرد.

پ- مدیریت تحول:

در مدیریت تحول رویکرد مدیریت باید به سمتی باشد که بهینه ترین راهکار ممکن در دستیابی به اهداف طراحی شده برای سازمان و نهاد انتخاب شده، الزامات و سازوکارهای این دستیابی نیز با توجه به مقدورات سازمانی و با کمترین هزینه و بیشترین انتفاع آماده گردد. تغییر رویکرد از واقعیت به حقیقت در اهداف سازمان با اتکا بر » : لذا مدیریت تحول عبارتست از داشته ها و منابع ، نقشه راه و مسیر، ایده آلها و مطلوبیتها ، هزینه ها و منافع و شناخت مشکلات و موانع»6


پس مدیریت تحول در ابتدا باید چهار هدف زیر را انجام دهد:

1) تحولات ضروری سازمانی ناشی از طراحی مجدد فرایند را درک کرده باشد.
2) تحولات ساختاری ضروری را برای حمایت از فرایند جدید طراحی کرده باشد .
3) برنامه ای را طراحی کرده باشد که از تغییر فرهنگی سازمان به فرهنگی متناسب با اصول نهفته در بهبود فرایند شروع شده باشد.
4) ارزیابی و تشخیص و برطرف نمودن موانع موجود در سر راه اجرای تحول در مقابل مشکلاتی که در انعکاس با این تحول ایجاد میگردد.


ویژگی های مدیر تحول آفرین:
الف) ترویج ارزش ها
ب) هدفمندی و آینده نگری
ج) صبر و تحمل، لازمه تحول
د)تخصص در امور و شناخت جایگاه اقشار
و) ابهام زدایی از اذهان عمومی»7

2. فرهنگ، تحول فرهنگی و مدیریت تحول فرهنگی
الف- فرهنگ: 

فرهنگ به عنوان مقوله ای دارای گستره زیاد و متنوع از اهمیت ویژه ای در متن هر اجتماع برخوردار »است به طوری که تفاوت فرهنگ ها، تفاوت اجتماعات را به دنبال دارد. به سخن دیگر، آنچه جوامع رااز یکدیگرمتمایز می سازد، فرهنگ آنهاست. نکته قابل توجه، تاثیر و تاثر فرهنگ ها از یکدیگر می باشد که امری ناگزیر است و نتیجه ی تبادل و تعامل میان فرهنگ هاست که خود، تغییر و تحول فرهنگی را به دنبال دارد.

بنابر این، به منظور پرهیز از تبعات منفی تبادلات فرهنگی، مدیریت بر فرهنگ و به طریق اولی مدیریت تحول فرهنگی ضررورتی اجتناب ناپذیر است. از آنجا که مدیریت بایستی مبتنی بر اصولی باشد پس، مدیریت تحول فرهنگی هم نیازمند مبانی و اصولی برای اعمال و اجراست. همینضرورت موجب شد تا این تحقق با هدف دستیابی به این اصول از طریق مطالعه ادبیات مربوط به فرهنگ، توسعه فرهنگی، مدیریت فرهنگی، ... و مدیریت تحول فرهنگی صورت بگیرد»8

ب- تحول فرهنگی:
تحول فرهنگی عبارتست از: تغییر در هر یک از مولفه های تشکیل دهنده و موثر در فرهنگ؛ لذا تحول »فرهنگی، پدیده ای محصور ومحدود نیست تا بتوان برای آن هدف خاصی را در نظر گرفت اما نارضایتی از وضع موجود و تقاضا برای تغییرمی تواند آرزوی شرایط بهتر را ترسیم کند که حرکت و رسیدن به آن آرزو همان هدف از تحول خواهد بود. به عنوان مصادیق؛ جنگ در کشور همسایه ، افزایش توان رسانه ها، پیشرفت علوم تجربی، نظریه های تازه علوم انسانی، ظهور دین، مدل های آموزشی و پرورشی، قیام کارگری، کودتا و انقلاب، گسترش تاثیرگزار فعالیت های ترویجی و غیره نمونه ای از این تغییرات بر اثر تغییر در مولفه های تشکیل دهنده فرهنگ است.


پ-مدیریت تحول فرهنگی:

از آن جا که تحول فرهنگی در برش های ویژه زمانی روی می دهد و عوامل گوناگونی در آن تأثیر دارد » ، مدیریت تحول بیشتر به جهت دهی و کنترل تحول مربوط می شود گرچه در ایجاد تحول نیز می تواند نقش داشته باشد . به دیگر سخن مدیریت تحول در حوزه فرهنگ، یعنی شناخت گزاره های جریان ساز و به کارگیری گزینه های همسو برای ایجاد تحول و یا به مقصد رساندن آن با کم ترین هزینه و تلفات.

3. گز
اره ها ، شرایط و مراحل مدیریت تحول فرهنگی :

1- گزاره ها عبارتند از :

1) منابع : دینی و غیر دینی : مانند مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام یا مکاتب غربی و ...
2) ابزار : کتاب ، مقاله ، رسانه ، گفت و گو و ...
3) نیروها : اقشار موثر بالایی و میانی جامعه


2- شرایط عبارتند از :
1) همه خواهی تحول و اعلام نارضایتی از وضع موجود در محیط سالم
2) دغدغه شدن واقعی تحول فرهنگی خارج از اهرم های فشار مانند مشکلات اقتصادی
3) آزادی بیان علمی و جلوگیری از هوچی گری و هیاهو

3- مراحل عبارتند از :
1) عمومی ساختن نیاز به تحول
2) رصد نیروها و ابزار و توان سنجی تحرک
3) هم اندیشی یا ارایه وضعیت مطلوب در قالب برنامه
4) تحرک همه جانبه همراه با هشیاری در برابر آسیب ها
5) گزارشگیری از روند پیشرفت برای حرکت ونیز تحویل جریان تحول به نسل بعد

4. چرایی تحول فرهنگی از دیدگاه پرسشگران؟
برای آنکه بتوان تحول فرهنگی را ایجاد کرد ابتدا باید الزاما به سوالات زیر پاسخ داد:
الف - منشاء و مدل تحول فرهنگی:
1. آیا تحول از نهادهای آموزشی آغاز می شود؟
2. مدل تحول، فرد به فرد است یا گروهی ؟
3. حزبی و ارگانی است یا عمومی و عوامانه ؟
4. آموزشی است یا اجباری؟ قانون بردار است یا زمان بر؟
5. سنجه های تحول در فرهنگ چیست ؟

ب- متولیان تحول فرهنگی:
1. باید دانست چه گروهی خواستار تحول فرهنگی هستند و چه گروهی توان تحول را دارند؟
2. اساسا تحول فرهنگی در کدام بخش جامعه باید صورت بگیرد و چه کسانی صلاحیت مدیریت تحول فرهنگی را دارند ؟
3. آیا مدیریت تحول فرهنگی یک امر حکومتی است یا نه؟
4. سهم حکومت در آن چه قدر است ؟
5. آیا در حکومت اسلامی سهام دار اصلی این مدیریت ، حکومت نیست؟
6. آیا اراده ای برای این کار وجود دارد؟

پ- بودجه و امکانات
1. برنامه ریزان چه کسانی هستند؟
2. بودجه و امکانات در دست کیست؟
3. آیا دارندگان بودجه و امکانات همان مدیران تحول فرهنگی هستند یا نه؟
4. اگر پاسخ منفی است؛ آیا راه حلی برای این مسئله وجود دارد؟»10  

5. نتیجه:
به نظر میرسد مدیریت تحول فرهنگی تنها با مهندسی فرهنگی قابل ایجاد و اجراست و مهندسی فرهنگی نیز یعنی چیدن همه چیز در جای خود بر اساس منشور های مورد قبول جامعه؛ به دیگر سخن فرهیختگان جامعه باید با تشخیص درد جامعه، دست به برنامه ریزی زده و با ارایه الگوهای کامل فرهنگی جامعه اسلامی که همه جوانب در آن رعایت شده باشد، مدیران را برای اجرای برنامه ها مجاب سازند و مردم را نیز همراه کنند.
آنچه که در حوزه مدیریت تحولات باید مورد توجه باشد این است که هر نحوه سیاست گذاری و فعالیت در کشور و هر گونه تغییر و تحول در جامعه، باید مبتنی بر مبانی ارزشی و فکری به عنوان جهت دهنده فعالیت ها باشد. با مبانی و ارزش های فرهنگی است که سیاست، اقتصادی، امور اجتماعی، نظامی و… هویت پیدا می کند. اگر سیاست گذاریها در نظام اسلامی، تصمیمات برآمده از این سیاستگذاریها و رفتارهایفردی و اجتماعی، حکومتی و غیرحکومتی، به تأیید نظام فرهنگی اسلام و انقلاب اسلامی رسیده باشد، قطعاً تحول منجر به پیشرفت با نگاه ویژه اسلامی محقق خواهد شد.

........................................................

پانوشتها


1- http://www.qabas.org/nashrie/Puya

2 ‐ www.daneshnameh.roshd.ir

3 ‐ www.wikipedia.fa.com
4 . - کنز الاعمال، ج 6، ص 717 ، خ 17550
5 . - نگرشی بر مدیریت اسلامی، سیدرضا تقوی، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول،
تابستان 1386

6- تعریف از نگارنده

7 - محبوبه ابراهیمی، ایدئولوژی مدیریت تحول از منظر اهل بیت (ع)، منبع اینترنت
8 - www.iranculture.org ، - سید جعفر مرعشی، پژوهش بررسی و تدوین اصول و مبانی مدیریت تحول فرهنگی
9 - مرعشی ، همان با دخل و تصرف

10- www.magiran.com،عبدالرضا احمدی نژاد، مدیریت تحولات و اندیشه های نو 

.........................

منابع:


1‐ http://www.qabas.org
2 ‐ www.daneshnameh.roshd.ir
3 ‐ www.wikipedia.fa.com
4 - کنز الاعمال، ج 6
5 - نگرشی بر مدیریت اسلامی، سیدرضا تقوی، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول،تابستان . 1386
6- محبوبه ابراهیمی، ایدئولوژی مدیریت تحول از منظر اهل بیت (ع) ، منبع اینترنت
7 - سید جعفر مرعشی، پژوهش بررسی و تدوین اصول و مبانی مدیریت تحول فرهنگی،www.iranculture.org
8- عبدالرضا احمدی نژاد، مدیریت تحولات و اندیشه های نو www.magiran.com

آمریکا؛نظریه قدرت هوشمند و الگوهای ناموفق آن

به نام خدا
1-   مقدمه: «سیاست خارجی هر کشوری ترکیبی از «قدرت سخت» و «قدرت نرم» است که از این دو قدرت برای اعمال سیاستهای خود در عرصه های مختلف داخلی و بین المللی چه به تنهایی یا تلفیقی بهره می برد.»[1] در این مقاله ضمن بررسی مجدد و باز تعریفی مجمل از این دو قدرت؛ واژه جدیدی را تحت عنوان «قدرت هوشمند» که با به روی کار آمدن دولت ظاهراً تغییرگرای اوباما، به قول مولانا به شکل بت عیاری برآمده تا با کرشمه گذشته سیاه و سراسر جنایت آمریکا را در لوای این نظریه پوشانده و به سناریوهای طراحی شده آینده در جهت حفظ و ارتقای منافع ملی و جلوگیری از به خطر افتادن امنیت به اصطلاح ملی این کشور که با تعریف رهبران گذشته و حال و آینده آن دامنه‌ای به پهنای تمامی جهان دارد، کمک کند. حال در این عرصه قدرتی هوشمندتر به نام ج.ا.ایران برای مقابله همه جانبه با این ابرقدرت ظاهرا بلامنازع قرن به میدان آمده است تا ثابت کند بازی با واژه ها و الفاظ نمی تواند پاسخگوی نیاز انسان فردا باشد بلکه این هدایت انسان به سوی مبدا هستی است که دنیا و آخرت او را بیمه و تضمین می نماید.
2-  قدرت سخت: *
«عبارتست از «مجموعه‌ای از ابزار و آلات نظامی و زیرساختهای اقتصادی و زیربنایی است که هر کشوری برای اجرای سیاستهای خارجی‌اش بر آنها اتکا می‌کند». مجموعه تسلیحات نظامی، زیرساخت‌های صنعتی- نظامی، تعداد و کیفیت نیروهای نظامی که کشور را قدرتمند می‌سازد به عنوان قدرت سخت تلقی می‌شوند. البته عواملی چون نوع سرزمین ، تعداد جمعیت، ترکیب جمعیت و ژئوپولیتیک و ... نیز به قدرت سخت کمک می‌کنند.
به عبارتی بهتر قدرت سخت همان توانایی تاثیرگذاری بر رفتار دیگران به وسیله اعمال زور به منظور کسب نتیجه دلخواه است. تغییر در رفتار دیگران از طریق اجبار تهدید و حتی تطمیع در این چارچوب قابل ارزیابی است. استفاده از این ابراز چنانچه با زمینه سازی مناسب صورت نگیرد به تنفر افکار عمومی از اعمال کننده قدرت منجر می شود. لذا در محافل سیاست خارجی ، واژه "قدرت سخت" اشاره به اسلحه و بمب و قدرت نظامی یک کشور دارد.»[2]

«مولفه های قدرت سخت عبارتند از:
1)       جنگ افزار و نیروی انسانی
2)       آتش افکنی و درگیری نظامی
3)       اعمال زور و تصرف
4)       تحمیل اراده و تغییر نظام سیاسی»[3]

3- قدرت نرم: *
«عبارتست از «مجموعه سیاست‌ها، دیپلماسی‌ها و ابزار و سیاست‌های فرهنگی که دولت‌ها از طریق روابط دیپلماتیک و دیپلماسی عمومی و فرهنگی برای اجرای سیاست‌های خود از آنها استفاده می‌کنند». دولت‌هایی که بتوانند افکار عمومی جهانی را با خود همراه نمایند. از قدرت نرم خوبی برخوردارند. در این شیوه تاثیر گذاری بر افکار عمومی که به قدرت نرم شهرت یافته است توانایی شکل دهی و جذب جامعه هدف بدون بهره گیری از اجبار است. ایجاد احساس همراهی در مردم نسبت به منافع و ارزش های مشترک بویژه در زمینه های  قومی – نژادی – ملی و مذهبی در زمره مهم ترین عناصر برای اعمال قدرت نرم تلقی می شود.
چالشی که در این حوزه ممکن است روی دهد هویدا شدن شکاف میان واقعیت با انگاره ذهنی مخاطب است. افکار عمومی در این صورت احساس فریب خوردگی می کند که به مشروعیت زدایی اعمال کننده قدرت نرم منجر خواهد شد. در بحث سیاست خارجی کشورها واژه قدرت نرم اشاره به معاملات تجاری، کمک های خارجی، دیپلماسی نفوذ فرهنگی (مثل فیلم و موسیقی) و امثال اینها دارد.»[4]

«مولفه های قدرت نرم عبارتند از:
1)       ارتباط و مفاهمه
2)       اقناع سازی
3)       تغییر مطالبات و آرمانها
4)       تحمیل اراده ها و خواسته ها »[5]

4- قدرت هوشمند:*
« مدتهاست در روابط بین الملل از سوی «جوزف نای» «توانایی تلفیق و ترکیب قدرت سخت و نرم در راهبرد پیروزی.»** به عنوان یک راهبرد تعریف شده است. به گفته برخی از کارشناسان همانند «آلن چستر کراکر» این راهبرد شامل «استفاده راهبردی از دیپلماسی ، متقاعد سازی ، ظرفیت سازی ، و طرح ریزی قدرت و نفوذ است که مقرون به صرفه و دارای مشروعیت سیاسی و اجتماعی» است و در اصل از تعامل از هر دو نیروی نظامی و تمام اشکال دیپلماسی نشات می گیرد.»[6]
«بعدها «سوزان ناسل»***در شماره آوریل 2004 مجله «سیاست خارجی»****آمریکا مقاله ای منتشر کرد و کفایت اصطلاح قدرت نرم «جوزف نای» با تعریف « توانایی به دست آوردن خواسته ها به وسیله قوه جذب به جای اجبار» *را در مقابله با تهدیدات جدی علیه منافع آمریکا به چالش کشید و مفهومی جدید را پیشنهاد کرد؛ او از «قدرت هوشمند» به معنای ترکیب هوشمندانه قدرت سخت و نرم در مقابله با تهدیدات علیه امنیت ملی سخن گفت. ناسل معتقد است «تواناییها و برتریهای نظامی ، اقتصادی ، فرهنگی و ایدئولوژیک»** آمریکا باید در یک جهت هماهنگ شود تا برایند آن تداوم برتری آمریکا را تضمین کند.
چندی بعد «مرکز پیشرفت آمریکا»*** از اصطلاح «قدرت همگرا»**** سخن گفت و پروژه دانشگاه پرینستون تحت عنوان «پیش به سوی جهان آزاد قانونمند»***** آغاز شد. در مقابل این مفهوم ،اصطلاح «قدرت گیج یا احمقانه» ******شکل گرفت که به معنای «استفاده نابجا یا نا بخردانه از هریک یا هر دو مؤلفه قدرت سخت یا نرم» است.»[7] «قدرت هوشمند همچنین به عنوان یک جایگزین برای قدرت ملایم یا نرم مطرح شده است.»[8]
جوزف نای در تعریفی دیگر قدرت هوشمند را بدین صورت تعریف کرده است: «قدرت هوشمند یعنی قدرت آمریکا در بهره برداری از منابع گوناگون از جمله قدرت نرم برای جذب دیگران وIt is about how we can get other countries to share our goals without resorting to coercion, which is limited and inevitably costly. این که ما چگونه می توانیم دیگر کشورها را برای به اشتراک گذاشتن اهدافمان، بدون توسل به زور که محدود و به ناچار هزینه بر است؛ با خود همراه کنیم.» [9]

«عوامل پیشبرد قدرت هوشمند عبارتند از:
1)       توانایی برای مسیریابی مبتنی بر آینده پژوهی
2)       انعطاف پذیری مبتنی بر مقدورات و نیازها
3)       ترکیب مناسب پارامترهای قدرت
برای درک بهتر این اصطلاح کارشناسان مثال «ترکیب مناسب قدرت سخت و نرم را همانند نقطه تعادل دوچرخه» ذکر می کنند که نمی توان آن را در قالب یک عدد در اختیار دوچرحه سوار تازه کار قرار داد، بلکه در گذر زمان اهمیت آن برای او مشخص می شود. بنابراین بر اساس شرایط داخلی و خارجی یک کشور، دولت‌ها می‌توانند این دو قدرت را با هم ترکیب کرده و به قدرت هوشمند که نتایج مطلوب برای منافع ملی دارد ، به دست آورند.»[10]
«بنابراین با توجه به تعاریف فوق ارکان قدرت هوشمند عبارتند از:
1-     قدرت سخت : طراحی و اجرای سناریوهای گوناگون اعمال قدرت از طریق بکارگیری جنگ افزار ابزارهای مادی و فیزیکی
2-     قدرت نرم : طراحی و اجرای سناریوهای گوناگون اعمال قدرت از طریق ارتباطات ، تبلیغات ، دیپلماسی عمومی و ابزارهای فکری ، فرهنگی و معنوی به منظور تغییر آنها و ارزشها
3-     مدیریت تلفیقی قدرتها: طراحی و اجرای سناریوهای گوناگون مرکب از قدرت سخت و قدرت نرم به منظور تحلیل اراده از طریق بکارگیری جنگ افزار و ابزارهای مادی و فیزیکی از یکسو و ابزارهای فکری و فرهنگی و معنوی از سوی دیگر در مورد مدیریت تلفیقی قدرتها نیز باید به این موضوع اشاره کرد که این مدیریت دارای مولفه هایی است که به ترتیب اجرا عبارتند از:
1)       ارتباط در حین جنگ
2)       اقناع سازی در آتش
3)       زور و تغییر مطالبات و آرمانها
4)       تحمیل اراده و تغییر نظام»[11] با اندکی توجه در مولفه های قدرت سخت و نرم می توان ترکیب مولفه های این دو قدرت را در مدیریت تلفیقی قدرتهای مذکور مشاهده کرد.

5- پیشینه قدرت هوشمند در سیاست خارجی آمریکا:
«با بررسی و مطالعه تاریخ سیاسی آمریکا و توفیق در سیاست خارجی آن می‌توان فهمید که قدرت در آن کشور بر اساس "قدرت هوشمند" طراحی شده است. سیاستمداران آمریکا تلاش کرده‌اند با توجه به مقتضیات زمان و منافع ملی، از قدرت هوشمند استفاده کنند. جناحها و احزاب سیاسی آن کشور برخی تمایل به قدرت سخت دارند و برخی نیز به قدرت نرم. احزاب دموکرات بیشتر به قدرت نرم تمایل دارند و احزاب جمهوریخواه به قدرت سخت. اما در عین حال، هر دو طیف در اجرای سیاست علاوه بر پر رنگ کردن بخشی از قدرت به نوع دیگر قدرت هم توجه دارند.
در حقیقت، این دو حزب دو نوع قدرت را با هم خواسته‌اند و از باز تولید و ترکیب آنها قدرت هوشمند را پدید آورده‌اند. شاید به تعبیری استفاده از "دیپلماسی چماق و هویج" در سیاست خارجی آمریکا ، نمودی از قدرت هوشمند باشد. آنچه از سیاست‌های بوش در دو دوره ریاست جمهوری در آمریکا فهمیده می‌شود وی سیاست‌های خودش را بر قدرت سخت استوار کرده بود. به راه انداختن دو جنگ پر هزینه علیه کشورهای عراق و افغانستان، حمایت شدید نظامی و امنیتی از اسرائیل و بالا بردن هزینه‌های نظامی آمریکا با شعار "مبارزه با تروریسم" و ... همه حاکی از آن است که سیاست خارجی دولت بوش بر قدرت سخت استوار بوده است و در عین حال وی تلاش کرده بود که با استفاده از رسانه‌های داخلی وابسته به دولت، قدرت نرم در دفاع از سیاست‌هایش را نیز پدید آورد و افکار عمومی را با خودش همراه کند . اما با توجه به نتایج و هزینه‌های سنگین جنگ‌های عراق و افغانستان و هزینه‌های حیثیتی و فرهنگی این جنگ برای آمریکا ، دمکرات‌ها راهی دیگر در پیش گرفتند و باراک اوباما به عنوان نامزد این حزب با شعار "تغییر" برای بازسازی و بازیابی حیثیتی آمریکا به پیش آمد و رئیس جمهور آمریکا شد.
اگر چه نتایج عملی این شعار تغییر و این گونه اقدامات هنوز چندان مشخص نشده است و سیاست آمریکا چندان تغییر نکرده است ، اما با توجه به بحران فراگیر اقتصاد جهانی و ورشکستگی بسیاری شرکت‌ها و بانکها و بیکاری روز‌افزون جمعیت آن کشور ، طبیعی است که "سیاست نگاه به درون" جزء برنامه‌های اصلی دولت اوباما باشد . اما با این حال، نباید غافل بود که سیاست‌مداران آمریکا از قدرت هوشمند استفاده می‌کنند.
در شرایط کنونی نیز وی تلاش می‌کند که از ابزارهای دیپلماتیک استفاده کرده تا اولاً بحرانهای حاصل از جنگ و رکود اقتصادی را مدیریت کند و ثانیاً منافع ملی آمریکا را با نگرش‌های نوینی بدست آورد. لذا به جای سیاست یک جانبه‌گرایی، سیاست چند جانبه‌گرایی را در پیش گرفته است و همچنین بر قدرت نرم تأکید دارد. در نتیجه برنامه پیشنهادی وی برای خروج نظامیان آمریکایی از عراق، پیشنهاد گفتگو بدون پیش‌شرط با ایران، احتمال گفتگو با طالبان برای حل بحران افغانستان و ... بخشی از قدرت نرمی است که وی در پیش گرفته است.»[12] لذا به نظر می رسد «اتاق های فکرامریکایی به کاخ سفید توصیه کرده اند که از این پس استفاده از  قدرت هوشمند را در دستور کار قراردهد.»[13]
6- مدلهای در دست اجرای قدرت هوشمند توسط آمریکا در منطقه خاورمیانه:
«در این بخش به طور اجمال به سه مدل در دست اجرای قدرت هوشمند آمریکا در خاورمیانه یعنی مدل فلسطین – لبنان، مدل عراق و مدل افغانستان به طور اجمال و در قالب بندهای زیر و نیز مدل ج.ا.ایران به طور مشروح پرداخته می شود.
1-    مدل فلسطین- لبنان:
همانگونه که ذکر شد قدرت هوشمند دارای 4 مرحله است که در مدل فلسطین لبنان در قالب بندهای زیر اجرا شده و در حال اجرا می باشد:
1)      درگیری و جنگ
در این مرحله با لشکر کشی نیابتی توسط رژیم صهیونیستی، جنگ در منطقه فلسطین و لبنان برای سالها جریان یافت و منابع و منافع ملی کشورهای منطقه به ویژه لبنان و فلسطین دچار آسیب و خسارات بسیار شدند که تاریخچه آن بسیار گویا است که این خود از نشانه های استفاده از قدرت سخت به عنوان یکی از مولفه های قدر هوشمند می باشد.
2)      شکاف گروههای مبارز ، اختلافات قومی- مذهبی
پس از ورود گروههای مختلف آزادیبخش فلسطینی و لبنانی به جریان مبارزه مسلحانه با رژیم صهیونیستی که نماینده آمریکا در منطقه بوده است، به نظر می رسد یکی از ابزارهای پیشبرد اهداف سلطه جویانه ایالات متحده تفرقه بین این گروهها و استفاده از این امر برای دستیابی به هدف اصلی یعنی توسعه نظامی رژیم صهیونیستی در لبنان و یا مشغول نگاه داشتن گروههای فلسطینی با خود و دور شدن آنان از مقابله با توسعه طلبی های رژیم صهیونیستی بوده که نمونه آن سعی در ایجاد شکاف بین گروههای مبارز در فلسطین و لبنان و اختلافات قومی- مذهبی است که تاکنون در مورد اخیر نتیجه عکس داده است.
3)      تغییر زیربناها و ارائه مدلهای ( خاورمیانه بزرگ ، تقسیم قدس ، واگذاری غزه به مصر و ...
یکی از سیاستهایی که آمریکا در ساالهای اخیر اقدام به طراحی و اهتمام به اجرای آن نموده و برخی از آنها نیز موفق بوده، تغییرات ژئوپولیتیک و زیر بنایی در منطقه است، که از جمله نمونه های موفق آن می توان از تقسیم قدس شریف نام برد . طرحهای دیگری همچون خاورمیانه بزرگ که پس از جنگ 33 روزه مطرح گردید و نیز طرح واگذاری نوار غزه به حکومت دست نشانده مصر پس از جنگ 22 روزه برای در امان ماندن رژیم صهیونیستی از حملات حماس و نیز سرکوب بیشتر توسط حکومت مصر، از جمله دیگر طرحهایی است که تاکنون ناموفق بوده است.
4)       تغییر نظام و سامانه سیاسی در لبنان ، جریان سازیهای 14 مارس
 پس از ترور مشکوک رفیق حریری و مشکلاتی که این ترور سیاسی به وجود آورد، کشور لبنان دچار مشکلات داخلی بسیاری شد، متهم نمودن سوریه به عنوان مشارکت در ترور رفیق حریری توسط غرب و نیز غوغا سالاری سردمداران جریان مخالف 14 مارس باعث بروز تنشهای بسیار برای کشور لبنان در صحنه داخلی و خارجی گردید که اساس و پایه آن را باید در نیات غرب در تغییر نظام سیاسی و ساختار حاکمیت ملی لبنان و حذف نیروهای مقاومت از جمله مهمترین آنها یعنی جنبش حزب الله که مایه افتخار ملت لبنان و مسلمانان منطقه در برخورد قاطعانه با توسعه طلبی های رژیم اشغالگر قدس می باشد، جست.
2-    مدل عراق
در مورد عراق نیز قدرت هوشمند آمریکا با اندک تفاوت در عناوین و تعداد ولی با همان ماهیت و ابعاد عمل کرده است که این تفاوتها نیز رابطه مستقیم با عناصر مختلف مختص کشور عراق دارد که می توانند شامل عناصر سیاسی، نظامی، فرهنگی ، تاریخی، اقتصادی و جغرافیایی باشد. لذا به لحاظ جلوگیری از اطاله کلام فقط به عناوین این مراحل اشاره می کنیم؛ زیرا خود عناوین کاملا گویا هستند.
1)      درگیری و اشغال عراق
2)        درگیری با گروهها و شورشگران
3)       ایجاد شکاف میان شیعه و سنی ، شیعیان ، کردها و ...
4)       تغییر مدلهای حکومتی و ارائه مدلهای جدید ( تجزیه عراق ، فدرالیسم و ... )
5)       تغییر و تحول در جریانهای سیاسی حاکم
6)      پیگیری مدلهای نوین و ابتکاری برای کنترل همسایگان
3-    مدل افغانستان
در مدل افغانستان نیز مراحل مدیریت قدرت هوشمند با توجه به خصوصیات کشور افغانستان در تعداد و عناوین مراحل تفاوتهایی با دو مدل قبلی دارد که در اینجا فقط به ذکر این عناوین اشاره می کنیم.
1)      درگیری , جنگ و اشغال
2)        درگیری و جنگ با شورشگران طالبان
3)       ایجاد شکافهای ملی ، ملی و ملت - دولت
4)       تغییر زیر بناهای فکری ، فرهنگی و معنوی
5)       تغییر نظام و سامانه های سیاسی»[14]
7- مدل ایران و سیر مراحل تقابل آمریکا با آن:
«ایالات متحده آمریکا پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان بزرگترین دشمن ج.ا.ایران در تمامی سه دهه گذشته همواره با تمامی توان خود سعی در مقابله مستقیم با ایران نموده است. این تقابل با ابزارهای مختلف صورت گرفته است که تمامی آنها در سه نوع قدرت مذکور در طول این نوشتار خلاصه می شود.
1-    در مقابله سخت افزاری باید گفت که آمریکا پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تاکنون با استفاده از امکانات و ابزار مختلف از جمله« جنگ تحمیلی، درگیریهای مقطعی، تروریزم و انفجارات، تحریمهای سیاسی و اقتصادی » اقدام به مقابله سخت افزاری با نظام جمهوری اسلامی ایران نموده است.
2-    در مقابله نرم افزاری نیز ایالات متحده، با استفاده از ابزارهای، استحاله فرهنگی در قالب(ایجاد شکاف بین نسلها و تهاجم فرهنگی)؛ تغییر زیر بناهای فکری در قالب(بحثهای فکری – سیاسی) و ایجاد اپوزیسیون نو در قالب(ارائه مدلهای حکومتی) با واژه های دهان پرکنی نظیر اصلاحات، مشارکت و مردمسالاری قدرت نرم خود را برای مقابله با ج.ا.ایران آزموده است.
3-    مقابله هوشمند با ج.ا.ایران توسط آمریکا نیز دو فاز قابل بررسی خواهد بود:
فاز اول: ترکیب سخت و نرم شامل:
1)       انتخابات و رویدادهای پس از آن
2)       استحاله فرهنگی و بکارگیری اپوزیسیون نو
فاز دوم: مدیریت تلفیقی شامل:
1)       تروریسم (ریگی ، پژاک ، ترورهای کردستان ، انفجارات
2)       اقناع سازی ( عدم کارآمدی نظام ، ضرورت سازش با غرب)»[15]
8- گامهای عملی آمریکا پس از انتخاب اوباما  در حوزه قدرت هوشمند در برابر ج.ا.ایران
«اوباما که هم اکنون رهبری نودمکراتهای آمریکایی بر عهده دارد؛ در پی آن است که با سیاست خارجی متکی بر «تکثرگرایی اجماع محور» در بستر دستورالعمل اجرایی مفهومی و «صدور خوش‎بینی به جهان به‎جای ترس» حلقه محاصره را برای ایران تنگ کند. گام‎های جدی و مفروضه‎های اساسی این معنا در بستر عملیاتی کردن «قدرت هوشمند» با کارکرد حقانیت‎بخشی به‎ کاربرد قدرت سخت بر علیه ایران از طریق استخدام رفتارهای متکی بر «قدرت نرم» است. بعضی از اصلی‎ترین این گام‎ها عبارتند از:
1)     مذاکره مستقیم با ایران: اوباما از قبل از پیروزی در انتخابات 2008 بر مذاکره مستقیم با ایران پای می فشرد. او معتقد بود ایران از قواعد جودو بهره می‎برد. آمریکا را تحریک می‎کند، بر روی تشک می‎آورد؛ و با وجود وزن کمتر نسبت به آمریکا، از همین نیروی تحریک آمریکا، بهره می‎برد؛ و آمریکا را با آن همه وزن پرتاب می‎کند. لذا آمریکا باید ایران را به روی تشک آوَرد و تحریک کرد. ادبیات مدبرانه و رفتارهای پیچیده را به استخدام گرفت تا در آینده شاهد اقدام‎های مؤثر بر علیه ایران بود. همان زمان آمریکایی‎ها سپر دفاع موشکی چک و لهستان و بحران تاجیکستان را با توجه به اهمیت نقش روسیه در سبد پس‎انداز تحریک‎پروری‎های خود در صحنه بین‎المللی قرار دادند و با احکام مذاکره مستقیم با ایران دو هدف عمده تحریک‎سازی را دنبال کردند:
الف) ایران را به‎سمت پذیرش یا عدم پذیرش مستقیم مذاکره با آمریکا قرار دهند. آریِ ایران به مذاکره، ترک‎خوردگی ایدئولوژی سیاسی مبتنی بر آمریکاستیزی ایران را به همراه می‎آورد؛ و نهِ ایران زمینه‎پرور اجماع جهانی و منطقه‎ای بر علیه ایران است.
ب) نفس اعلام مذاکره با ایران به کشورهای هدفمند در جغرافیای ‎منطقه‎ای و بین‎المللی مرتبط با ایران را حساس می‎سازد. اعراب و اسراییل در منطقه و اتحادیه اروپا و روسیه وحتی چین در فرامنطقه به ‎دنبال حفظ وضع موجود یا حتی تیره‎تر شدن مسئله ایران و آمریکا در معادلات بین‎المللی هستند؛ لذا اعلام مذاکره احتمالی میان ایران و آمریکا می‎تواند این کشورها را بر علیه ایران تحریک‎پذیر، و در خط مقدم برای مطامع آمریکا فعال سازد. به‎همین دلیل امروز اروپایی‎ها تندتر از آمریکایی‎ها شده‎اند.
2)     ادبیات مدبرانه: ادبیات نومحافظه‎کاران را به رهبری بوش، ادبیاتی کلام‎محور و رادیکالانه بود؛ اگر با ما نباشید، بر ما هستید، «نه» کلیدواژه اصلی این ادبیات بود. در حالی‎که ادبیات نودمکرات‎ها به رهبری اوباما تکثرگرایانه و پراگماتیستی است؛ «دنیا بدون آمریکا و آمریکا بدون دنیا قابل مدیریت نیست» کلید واژه اصلی این ادبیات است. همکاری‎های دوسوی آتلانتیک تقویت شده است؛ و همگرایی بین‎المللی از سوی روسیه و چین با آمریکا، افزایش بیشتری از خود به نمایش می‎گذارد؛ مضاف بر این چهره مخدوش شده آمریکایی‎ها در نزد افکار عمومی در سطح نخبگان بازآفرینی می‎شود و در سطح توده‎ها جذابیت پیدا می‎کند. آمریکا با رییس‎جمهور خود به ترکیه می‎آید؛ پای‎پوش از پا درمی‎آورد به مسجد می‎رود؛ در قاهره یکی از حساب‎شده‎ترین سخنرانی‎ها را خطاب به مسلمانان ارایه می‎کند و به ایرانیان پیام نوروزی می‎فرستد. این در حالی است که حداکثر اقدام مقابل آن است که کشورهای هدفی مانند ایران، ونزوئلا، کوبا و... تلاش می‎کنند بین اوباما با آمریکا خط تمایز قایل شوند.
3)     رفتار پیچیده: نودموکرات‎ها؛ برخلاف نومحافظه‎کاران تک‎ساختی نیستند؛ چندساختی و تودرتویی عمل می‎کنند. بازی هوشمندانه را در دستور کار قرار داده‎اند و تلاش دارند آمریکا را از رویکرد قدرت گیج خارج کنند. در پی بازآفرینی شأن سازمان ملل متحد هستند، نهادهای همگرایانه جدیدی چون گروه کشورهای بیست را بنیاد می‎نهند؛ از همگرایی اقتصادی میان غرب و شرق سخن می‎گویند؛ سپر دفاع موشکی را در ارتباط با ایران باز تعریف می‎کنند. نتانیاهو را به چالش می‎کشند و در برابر وقایع پس از انتخابات ایران بسیار محتاطانه به میدان می‎آیند. از آن به‎عنوان یک فرصت سود می‎جویند؛ اما مواظب عواقب ناشی از نزدیکی به آن و تهدیدهای احتمالی حاصل از آن می‎باشند. در عراق ظهور نظامی را به حضور امنیتی تبدیل می‎کنند و با بحران‎آفرینی‎های معنادار در افغانستان و برجسته‎سازی تهدید طالبان، بسیج جهانی را در افغانستان در وضعیت حداقلی، حفظ می‎کنند.
در حال تسکین درد بحران مالی هستند؛ اما از مدیریت جهانی قیمت نفت نیز غافل نمی‎شوند؛ این روزها دیگر از اسلام‎هراسی خبری نیست؛ اما به ایران‎هراسی عمق معناداری می‎بخشند. حقوق بشر را فراموش نکنیم. این معنا به‎ویژه در ایران تعریف‎پذیری بیشتری پیدا می‎کند. این در حالی است که بحران مفاهیم در ساحت سیاست؛ جلوه‎های رفتاری خویش را در نخبگان حاکم و روشنفکران نقاد در ایران به نمایش می‎نهد؛ و واگرایی‎ها و تأخرهای معنادار سیاسی را به شکاف های خطرناکی تبدیل می‎سازد که هزینه‎های ملی را بسیار بالا می‎برد.
4)     اقدامات مؤثر: آمریکایی‎ها در پی این رفتار پیچیده تلاش دارند صحنه تعاملات رفتاری متفاوت را به نفع خود مدیریت کنند. کشورهای منطقه را به اجماع بر علیه ایران هدایت کنند. در محور مقاومت در خاورمیانه و «گفتمان توازن نامتقارن»* ناشی از مدیریت ایران شکاف ایجاد کنند. با بازیگران مخالف چون حزب‎ا... و حماس رودررو نشوند؛ بلکه بازی در چهارچوب قواعد پذیرفته شده آمریکا را آرام‎آرام در منطقه حاکم سازند، سوریه را در خط میانی مقاومت پای میز مذاکره آورند؛ عربستان را فعال سازند و با در پیوند قرار دادن با محور اردن و مصر، شیعه‎هراسی را زمینه‎پروری و دکترین دیوار غربی در برابر ایران قدرت‎طلب منطقه‎ای را محتوا سازی کنند. امروز مجریان سیاست خارجی آمریکا، همواره از ایجاد توازن قدرت در منطقه و نیز دفاع هسته‎ای صحبت و امروز طرح جدید سپر دفاع موشکی با در مرکز ثقل اهمیت قرار دادن ایران را در جامعه جهانی مطرح می‎کنند. ایران‎هراسی را عمق می‎بخشد. روسیه را کم‎رنگ می‎کند، چین را در تردید قرار می‎دهد.»[16]

9-  نتیجه:
«بررسی تاریخ آمریکا نشان می دهد عموماً سیاست خارجی این کشور در دوران جمهوری خواهان برپایه قدرت سخت بوده است این موضوع در دوران جرج بوش نیز به روشنی عیان بود. دولت بوش با پیگیری دکترین یکجانبه گرایی، حمله پیش دستانه و خروج از برخی معاهدات بین المللی یا نپیوستن به برخی دیگر و به حاشیه راندن سازمان ملل متحد در قبال چالش های بین المللی، عملانشان داد که بیشتر بر قدرت سخت تکیه دارد.
    اوباما در شرایطی وارد کارزار انتخابات شد که مهندسی اجتماعی و کلان بوش نه تنها جواب نداده بود، بلکه برعکس، تصویر جهانی آمریکا را آن چنان خدشه دار ساخته بود که نمونه آن را در تاریخ نمی توان سراغ گرفت. چالش بزرگ مقبولیتی و مشروعیتی که بعضاً از آن به عنوان بحران نرم افرازی نام می برند مهم ترین ثمره این جریان بود. بر همین اساس شعار «تغییر» و بهره گیری از «قدرت هوشمند» تنها برگ برنده پیروزی در انتخابات بود. نو دمکرات های آمریکایی بر آن شده اند که با کاربرد قدرت هوشمند در ساحت سیاست، مدیریت نوین اعمال قدرت را درهم آغوشی قدرت سخت و نرم در محیط های هدف پیگیری کنند و بی تردید دولت آمریکا اهداف متعددی را در اعمال سیاست های جدید خود نسبت به ایران مد نظر دارد.»[17]
لذا راهبرد ج.ا.ایران در این شرایط باید به گونه‌ای باشد که هم در عرصه قدرت نرم خود را تجهیز کند و در شرایط روابط دیپلماتیک و گفتگو به اصولش پایبند باشد و هم در عرصه قدرت سخت باید دائماً خود را مجهز نماید و به فناوریهای جدید نظامی- امنیتی مجهز شده و از آنها برای اهداف صلح‌آمیز استفاده کند. پرتاب ماهواره امید به فضا، آزمایش انواع موشک‌های ساخت داخل، دستیابی به فن‌آوری صلح‌آمیز هسته‌ای و اجرای مانورهای دفاعی و ... می‌تواند نقطه‌های امید برای دستیابی به قدرت سخت باشد. لذا در شرایط حاضر باید با قدرت هوشمند، هوشمندانه تر و هوشیارانه تر برخورد کرد.

..............................................................................
..............................................................................
پانوشتها:
[1] - دکتر رشید جعفرپور، قدرت هوشمند آمریکا و راهبرد‌ها، منبع اینترنت
  *- Hard power
[2] - http://www.irdc.ir
[3] - دکتر رضا کلهر، پژو هشگر و کارشناس مباحث راهبردی، مصاحبه حضوری
* - Soft power
[4] - Ibid
[5] - کلهر، همان منبع
* - Smart power
** - جوزف نای نیز از همین اصطلاح برای تحلیل نبرد حزب الله علیه اسرائیل استفاده می‌کند و معتقد است اسرائیل با اتخاذ راهبرد و برآورد نادرست از حجم و کیفیت خسارات  احتمالی جنگ هم نبرد میدان را باخته است هم به مشروعیت حزب الله مدد رسانده است.مقاله «نای» در نشریه «بوستون گلوب»تحت عنوان «هدف در خاورمیانه، قدرت هوشمند است» خواندنی است.
[6] - http://en.wikipedia.org/wiki/smart power
*** - Suzanne Nossel
**** - Foreign policy
* - the ability to get what you want by attraction rather than coercion
** - convincing and coercing
*** - Center for American Progress
**** - Integrated Power
***** - Forging a World of Liberty Under Law
****** - Stupid power
[7] - http://smartpowerblog.org 
[8] - Wikipedia, ibid
[9] - http://www.csissmartpower.org
[10] - جایگاه رسانه در قدرت هوشمند، منبع اینترنت
[11]- کلهر، پیشین، همان منبع
[12] - رشید پور، پیشین، همان منبع
[13] - جایگاه رسانه در قدرت هوشمند، پیشین
[14] - کلهر، پیشین، همان منبع(با دخل و تصرف)
[15] - همان منبع
* - Asemmetric balance dialogue
[16] - دکتر مهدی مطهرنیا، گام های برای تحقق قدرت هوشمند، http://www.panjerehweekly.com
[17]- http://www.magiran.com
.............................................................................................................................................
منابع:
1.       دکتر رشید جعفرپور، قدرت هوشمند آمریکا و راهبرد‌ها، منبع اینترنت
2.      http://www.irdc.ir
3.       دکتر رضا کلهر، پژو هشگر و کارشناس مباحث راهبردی ، مصاحبه حضوری
4.      http://en.wikipedia.org
5.      http://smartpowerblog.org 
6.      http://www.csissmartpower.org
7.       جایگاه رسانه در قدرت هوشمند، منبع اینترنت
8.       دکتر مهدی مطهرنیا، گام هایی برای تحقق قدرت هوشمند، http://www.panjerehweekly.com
9.      http://www.magiran.com
* - مدرس دانشگاه و پژوهشگر مباحث راهبردی

برچسب‌ها: مباحث راهبردی, قدرت هوشمند, قدرت نرم, قدرت سخت
[ سه شنبه هشتم مرداد 1392 ] [ 12:48 ] [ سیاوش دانیالی ]

سیمای اویس قرنی در تذکره الاولیای عطار

در این بخش مطالبی چند در مورد اویس قرنی از تابعین حضرت رسول (ص) از کتاب تذکره الاولیای عطار که در احوالات و کرامات عرفا و مشایخ طریقت نگارش شده است. آورده می شود که بسیار آموزنده و مورد علاقه من است. امیدوارم که مورد توجه عزیزان هم قرار گیرد.
.......................................

آن قبله تابعین، آن قوه اربعین، آن آفتاب پنهان، آن هم نفس رحمان، آن سهیل یمنی: اویس قرنی رضی الله عنه، قال النبی صلی الله علیه و سلم: اویس القرنی خیر التابعین باحسان و عطف. ستایش کسی  که ستاینده او رحمه للعالمین بود. و نفس او نفس رب العالمین بود. به زبان من کجا راست آید؟ گاه گاه خواجه انبیا علیهم السلام روی سوی یمن کردی و گفتی انی لاجد نفس الرحمن من قبل الیمن. یعنی نسیم رحمت از جانب یمن می‌یابم و باز خواجه انبیا(ع) گفت که: فردای قیامت حق تعالی هفتاد هزار فرشته بیافریند در صورت اویس تا اویس را در میان ایشان به عرصات برآورند و به بهشت رود تا هیچ آفریده، الا ماشاء الله واقف نگردد که در آن میان اویس کدام است. که چون در سرای دنیا حق را در زیر قبه تواری عبادت می‌کرد و خویش را از خلق دور می‌داشت تا در آخرت نیز از چشم اغیار محفوظ ماند که اولیائی تحت قبایی لایعرفونم غیری. و در اخبار غریب آمده است که: فردا خواجه انبیا علیه السلام در بهشت از حجره خود بیرون آید چنانکه کسی مر کسی را طلب کند خطاب آید که: که را طلب می‌کنی؟ گوید: اویس را.

آواز آید که: رنج مبر که چنانکه در دار دنیا وی را ندیدی اینجا نیز هم نبینی.

گوید: الهی کجاست؟ فرمان رسد که: فی مقعد صدق.

گوید: مرا نبیند.

فرمان رسد : کسی که ما را می‌بیند، تو را چرا ببیند؟

.................................................................

محامد او بسیار است و فضایل وی بی شمار. در ابتدا شیخ ابوالقاسم گرگانی را رضی الله عنه ذکر آن بوده ست. مدتی که می‌گفته است اویس، اویس، اویس!ایشان دانند قدر ایشان. وسخن اوست که گفت: من عرف الله لایخفی علیه شیء. هرکه خدای را شناخت هیچ چیز بر او پوشیده نیست.

دگر معنی آن است که هر که بشناخت تا شناسنده کیست.

دیگر معنی آن است که هر که اصل بدانست فروع دانستن آسان بودش که به چشم اصل در فروع نگرد.

دیگر معنی آنست که خدایرا به خدای بتوان شناخت که عرفت ربی بربی پس هرکه خدایرا به خدای داند همه چیز می‌داند.

.................................................................

او گفت: اگر تو خدایرا تعالی پرستش کنی به عبادة آسمانها و زمینها از تو به نپذیرند تا باورش نداری. گفتند: چگونه باورش داریم. گفت: ایمن نباشی بدانچه تو را فراپذیرفته است و فارغ نبینی خویش را تا در پرستش او به چیزی دیگرت مشغول نباید بود.

................................................................

گفت: هر که سه چیز را دوست دارد دوزخ بدو از رگ گردنش نزدیکتر بود: طعام خوش خوردن و  لباس نیکو پوشیدن و با توانگران نشستن.

.............................................................

و سخن اوست که: علیک بقلبک. بر تو باد به دل تو. یعنی برتو باد که دایم دل حاضر داری تا غیر در او راه نیابد.

........................................................

و سخن اوست که «السلامة فی الوحدة» سلامت در تنهایی است و تنها آن بود که فرد بود در وحدت و وحدت  آن بود که خیال غیر درنگنجد تا سلامت بود. اگر تنها به صورت گیری درست نبود که الشیطان ابعد من الاثنین. حدیث است.

.............................................................

اویس را گفتند: رضی الله عنه که دراین نزدیکی تو مردی است. سی سال است که گوری فرو کرده است و کفنی درآویخته و بر سر آن نشسته است و می‌گرید و نه به شب قرار گیرد و نه به روز.

اویس گفت: مرا آنجا برید تا او را ببینم.

اویس را نزدیک او بردند. او را دید زرد گشته و نحیف شده و چشم از گریه در مغاک افتاده. بدو گفت:یا فلان شغلک القبر عن الله ای مرد سی سال است تا گور و کفن تو را از خدای مشغول کرده است و بدید هر دو باز مانده ای و این هر دو بت راه تو آمد ه است. آن مرد به نور او آن آفت در خویش بدید، حال بر او کشف شد، نعره ای بزد و در آن گور افتاد و جان بداد. اگر گور و کفن حجاب خواهد بود حجاب دیگران بنگر که چیست و چندست.

..........................................................

نقل است که اویس یکبار سه شبانه روز هیچ نخورده بود. روز چهارم بامداد بیرون آمد. بر راه یک دینار زر افگنده بود. گفت: از آن کسی افتاده باشد. روی بگردانید تا گیاه از زمین برچیند و بخورد. نگاه کرد، گوسفندی می‌آمد. گرده گرم در دهان گرفته پیش وی بنهاد. گفت: مگر از کسی ربوده باشد. روی بگردانید. گوسفند به سخن آمد. گفت: من بنده آن کسم که تو بنده اویی. بستان روزی خدای از بنده خدای.

گفت دست دراز کردم تا گرده برگیرم، گرده در دست خویش دیدم گوسفند ناپدید شد.

.......................................................

نقل است که همسایگان او گفتند ما او را از دیوانگان شمردیمی. آخر از وی درخواست کردیم تا او را خانه ای ساختیم بر در سرای خویش. و یک سال و دو سال بسرآمدی که او را وجهی نبودی که بدان روزه گشادی. طعام او آن بودی که گاه گاه استه خرما برچیدی و شبانگاه بفروختی و در وجه قوت صرف کردی و بدان افطار کردی و اگر خرما خشک یافتی نگاه داشتی تا روزه بدان گشادی و اگر خرما خشک بیشتر یافتی استه خرما بفروختی و به صدقه بدادی. و جامه وی خرقه کهنه بود که از مزبلها برچیدی و پاک بشستی و برهم دوختی و با آن می‌ساختی. عجبا! کار نفس خدایی از میان چنین جائی برآید وقت نماز اول بیرون شدی و پس از نماز خفتن بازآمدی و به هر محلتی که فروشدی کودکان وی را سنگ زدندی. گفتی: ساقهای من باریکست. خردتر بردارید تا پای من شکسته و خون آلوده نشود تا از نماز بازنمانم که مرا غم نماز است، نه غم پای.

......................................................

در آخر عمر چنین گفتند که سفیدی برو پدید آمد و آن وقت برموافقت امیرالمومنین علی رضی الله عنه در صفین حرب می‌کرد تا کشته شد. عاش وحیدا ومات شهیدا رضی الله عنه بدانکه قومی باشند که ایشان را اویسان گویند ایشان را به پیر حاجت نبود که ایشان را نبوت در حجر خود پرورش دهد بی واسطه غیری چنانکه اویس را داد. اگرچه به ظاهرا خواجه انبیا را ندید اما پرورش ازو می‌یافت، نبوت  او رامی‌پرورد و حقیقت هم نفس می‌بود. و این عظیم عالی مقامی است تا که را آنجا رسانند واین دولت روی به که نماید. ذلک فضل الله یوتیه من یشاءالله ذوالفضل العظیم.

[ جمعه بیست و پنجم مرداد 1392 ] [ 11:4 ] [ سیاوش دانیالی ]

ذکر بایزید بسطامی رحمة الله علیه

ابویزید طیقور بن عیسی بن آدم بن سروشان بسطامی معروف به بایزید بسطامی ملقب به سلطان العارفین بزرگ‌ترین عارف قرن سوم هجری و از بزرگان اهل تصوف است که در سال‌های ۱۶۱ تا۲۳۴ می زیسته (مطابق با قول صحیحتر متوفی بسال ۲۶۱ه.ق).

بایزید بسطامی که به حق او را باید سلطان­ العارفین گفت، یکی از پیش تازان مکتب تصوف و عرفان  است. او در حالی که  از توحید سخن می­گوید، با مطرح ساختن عشق الهی مردم را به محبت به دیگران و دوست داشتن همه آفریدگان خدا تشویق می­کند. بایزید مکتب انسانیت را تحت لوای عرفان در زمانی شروع کرد که مبارزه­ ی فرهنگ بیگانه  خاطر ایرانیان را نگران ساخته بود.او با سخنان بدیع خود فرهنگ ایرانی را از دستبرد اجانب دور نگاه داشت.

شخصیت عارف بزرگ، بایزید بسطامی بسیار پر رمز و راز است زیرا پس از گذشت قرون متمادی، هنوز کلیه ابعاد و وجوه اخلاقی  و عرفانی­ اش بر اهل علم و معرفت و فضل و کرامت، عیان نشده است، گرچه عارفان نامی چون: ((جنید بغدادی، منصور حلاج، شهاب­الدین سهروردی، ابوالحسن خرقانی، فرید­الدین عطار نیشابوری ، سنایی، محمد غزالی،  محی­الدین ­ابن عربی، نجم­الدین کبری، مولوی و ...)) شخصیت وی را ستوده­اند ولی کیفیت زندگی معنوی بایزید و بیان گونه­ های مختلف و متفاوت منتسب به ایشان به نحوی که از وی چنان اسطوره­ ی عظیمی  ساخته­ اند که شناخت عرفان نظری و علمی بایزید کارآسانی نیست به­ویژه آن که در شناخت و معرفی کلام خلاق اساطیری­ اش در حکمت متعالیه راه درازی در پیش است.

..............................

آن خلیفة الهی، آن دعامة نامتناهی، آن سلطان العارفین، آن حجةالخلایق اجمعین، آن پخته جهان ناکامی، شیخ بایزید بسطامی رحمةالله علیه، اکبر مشایخ و اعظم اولیا بود، و حجت خدای بود، و خلیفه بحق بود، و قطب عالم بود، و مرجع اوتاد، و ریاضات و کرامات و حالات و کلمات او را اندازه نبود و در اسرار و حقایق نظری نافذ، و جدی بلیغ داشت، و دایم در مقام قرب و هیبت بود. و غرقه انس و محبت بود پیوسته تن در مجاهده و دل در مشاهده داشت، و روایات او در احادیث عالی بود، و پیش از او کسی را در معانی طریقت چندان استنباط نبود که او را گفتند که در این شیوه همه او بود که علم به صحرا زد و کمال او پوشیده نیست، تا به حدی که جنید گفت: بایزید در میان ما چون جبرائیل است در میان ملائکه.

........................................

نقل است که چون مادرش به دبیرستان فرستاد، چون به سورة لقمان رسید، و به این آیت رسید ان اشکرلی و لوالدیک خدای می‌گوید مرا خدمت کن و شکر گوی، و مادر و پدر را خدمت کن و شکر گوی. استاد معنی این آیت می‌گفت. بایزید که آن بشنید بر دل او کار کرد. لوح بنهاد و گفت: استاد مرا دستوری ده تا به خانه روم و سخنی با مادر بگویم. استاد دستوری داد. بایزید به خانه آمد. مادر گفت: یا طیفور به چه آمدی؟ مگر هدیه ای آورده اند، یا عذری افتادست؟

گفت: نه که به آیتی رسیدم که حق می‌فرماید، ما را به خدمت خویش و خدمت تو. من در دو خانه کدخدایی نتوانم کرد. این آیت بر جان من آمده است. یا از خدایم در خواه تا همه آن تو باشم، و یا در کار خدایم کن تا همه با وی باشم.

مادر گفت: ای پسر تو را در کار خدای کردم و حق خویشتن به تو بخشیدم. برو و خدا را باش.

.....................................................

گفت: دوازده سال آهنگر نفس خود بودم، در کوره ریاضت می نهادم و با آتش مجاهده می تافتم و بر سندان مذمت می نهادم و پتک ملامت بر او می‌زدم، تا از نفس خویش آینه ای کردم: پنج سال آینه خود بودم به انواع عبادت و طاعت. آن آینه می‌زدودم. پس یک سال نظر اعتبار کردم بر میان خویش -از غرور و عشوه- و به خود نگرستن. زناری دیدم و از اعتماد کردن بر طاعت و عمل خویش پسندیدن. پنج سال دیگرجهد کردم تا آن زنار بریده گشت، و اسلام تازه بیاوردم. بنگرستم همه خلایق مرده دیدم. چهار تکبیر در کار ایشان کردم و از جنازه همه بازگشتم و بی زحمت خلق به مدد خدای، به خدای رسیدم.

...................................................................................

نقل است که یک روز می‌گذشت با جماعتی. در تنگنای راهی افتاد، و سگی می‌آمد. بایزید بازگشت، و راه بر سگ ایثار کرد تاسگ را باز نباید گشت، مگر این خاطر به طریق انکار برمریدی گذشت که حق تعالی آدمی را مکرم گردانیده است. و بایزید سلطان العارفین است. با این همه پایگاه - و جماعتی مریدان - راه بر سگی ایثار کند و بازگردد. این چگونه بود؟

شیخ گفت: ای جوانمرد! این سگ به زبان حال با بایزید گفت در سبق السبق از من چه تقصیر در وجود آمده است، و از تو چه توفیر حاصل شده است که پوستی از سگی در من پوشیدند و خلعت سلطان العارفین در سر تو افگندند؟ این اندیشه در سر ما درآمد تا راه بر او ایثار کردم.

....................................................

و گفت به سینة ما آوازی دادند که: ای بایزید! خزاین ما از طاعت مقبول و خدمت پسندیده پراست. اگر مارا می‌خواهی چیزی بیاور که ما را نبود.

گفتم: خداوندا! آن چه بود که تو را نباشد؟

گفت: بیچارگی و عجز و نیاز و خواری و شکستگی.

و گفت: به صحرا شدم عشق باریده بود. و زمین تر شده بود. چنانکه پای مرد به گلزار فرو شود، پای من به عشق فرو می‌شد.

...................................................

نقل است که شیخ گفت: اول بار که به خانه خداوند رفتم، خانه دیدم، دوم بار که به خانه رفتم خداوند خانه دیدم، سوم بار نه خانه و نه خداوند خانه، یعنی در حق گم شدم. که هیچ کس نمی‌دانستم، که اگر می‌دیدم حق می‌دیدم، و دلیل بر این سخن آن است که یکی به در خانه بایزید شد، و آواز داد.

شیخ گفت که را می‌طلبی؟

گفت: بایزید را؟

گفت: بیچاره بایزید! سی سال است تا من بایزید را می‌طلبم، نام و نشانش نمی‌یابم.

این سخن با ذوالنون گفتند. گفت: خدای برادرم را - بایزید - بیامرزاد که با جماعتی که در خدای گم شده اند گم شده است.

............................................................................

گفت: هرکه قرآن نخواند، و به جنازه مسلمان حاضر نشود، وبه عیادت بیماران نرود، و یتیمان را نپرسد، ودعوی این حدیث کند(که مومنم) بدانید که مدعی است.

.....................................................

چون کار او بلند شد سخن او در حوصلة اهل ظاهر نمی‌گنجید. حاصل هفت بارش از بسطام بیرون کردند. شیخ می‌گفت: چه مرا بیرون کنید؟  گفتند: تو مردی بدی. تو را بیرون می‌کنیم.  شیخ می‌گفت: نیکا شهرا!که بدش من باشم.

......................................................................

نقل است که گفت: در همه عمر خویش می‌بایدم که یک نماز کنم که حضرت او را شاید و نکردم. شبی از نماز خفتن تا وقت صبح، چهاررکعت نماز می‌گزاردم. هربار که فارغ شدمی. گفتمی به از این باید نزدیک بود که صبح بدمد و تربیاوردم و گفتم : الهی من جهد کردم تا در خور تو بود اما نبود. در خور بایزید است. اکنون تو را بی نمازان بسیاراند، بایزید را یکی از ایشان گیر.

و گفت: بعد از ریاضات - چهل سال - شبی حجاب برداشتند. زاری کردم که راهم دهید. خطاب آمدم که با کوزه ای که تو داری و پوستینی تو را بار نیست.

کوزه و پوستین بینداختم. ندایی شنیدم که یا بایزید! با این مدعیان بگوی که بایزید بعد از چهل سال ریاضت و مجاهدت با کوزة شکسته و پوستینی پاره پاره تا نینداخت بار نیافت. تا شما که چندین علایق به خود بازبسته اید و طریقت را دانة دام هوای نفس ساخته اید کلا و حاشا که هرگز بار یابید. نقل است که کسی گوش میداشت وقت سحرگاهی تا چه خواهد کرد یکبار دیگر گفت الله و بیفتاد و خون از وی روان شد گفتند این چه حالت بود گفتند آمد که تو کیستی که حدیث ما کنی.

..............................................................

و گفت: آنچه روایت می‌کنند که ابراهیم و موسی و عیسی صلوات الله علیهم اجمعین گفتند خدایا! ما را از امت محمد گردان، گمان بری که آرزوی فضایح این مشتی ریاست جوی کردند؟ کلا و حاشا بل، که ایشان در این امت مردانی دیدند که اقدام ایشان برتحت ثری بود و سرهای ایشان از اعلی علیین برگذشته وایشان در میان گم شده.

..........................................................

و گفت: کار زنان از کار ما بهتر که ایشان در ماهی غسلی کنند از ناپاکی و ما در همه عمر خود غسلی نکردیم در پاکی.

.......................................................................

و گفت: از نماز جز ایستادگی تن ندیدم، و از روزه جز گرسنگی ندیدم. آنچه مراست از فضل اوست، نه از فعل من.

......................................................................

نقل است که در آخر کار او بدانجا رسیده بود که هرچه به خاطر او بگذشتی در حال پیش او پیدا گشتی و چون حق را یاد آوردی به جای بول خون از او زایل گشتی. یک روز جماعتی پیش شیخ درآمدند، شیخ سرفرو برده بود، برآورد و گفت: از بامداد باز دانه پوسیده طلب می‌کنم تا به شما دهم تا خود طاقت کشش آن دارید در نمی‌یابم.

زیبا و مختصر

The time to repair the roof is when the sun is shining

John F. Kennedy

زمان تعمیر بام هنگامی است که خورشید در حال درخشیدن است.

جان اف کندی