1- مقدمه:
«سیاست خارجی هر
کشوری ترکیبی از «قدرت سخت» و «قدرت نرم» است که از این دو قدرت برای اعمال
سیاستهای خود در عرصه های مختلف داخلی و بین المللی چه به تنهایی یا تلفیقی بهره می برد.»[1]
در این مقاله ضمن بررسی مجدد و باز تعریفی مجمل از این دو قدرت؛ واژه جدیدی را تحت
عنوان «قدرت هوشمند» که با به روی
کار آمدن دولت ظاهراً تغییرگرای اوباما، به قول مولانا به شکل بت عیاری برآمده
تا با کرشمه گذشته سیاه و سراسر جنایت آمریکا را در لوای این نظریه پوشانده و به
سناریوهای طراحی شده آینده در جهت حفظ و ارتقای منافع ملی و جلوگیری از به خطر
افتادن امنیت به اصطلاح ملی این کشور که با تعریف رهبران گذشته و حال و آینده آن
دامنهای به پهنای تمامی جهان دارد، کمک کند. حال در این عرصه قدرتی هوشمندتر به
نام ج.ا.ایران برای مقابله همه جانبه با این ابرقدرت ظاهرا بلامنازع قرن به میدان
آمده است تا ثابت کند بازی با واژه ها و الفاظ
نمی تواند پاسخگوی نیاز انسان فردا باشد بلکه این هدایت انسان به سوی مبدا هستی
است که دنیا و آخرت او را بیمه و تضمین می نماید.
2- قدرت سخت: *
«عبارتست از «مجموعهای از ابزار و آلات نظامی و زیرساختهای
اقتصادی و زیربنایی است که هر کشوری برای اجرای سیاستهای خارجیاش بر آنها اتکا میکند». مجموعه تسلیحات نظامی،
زیرساختهای صنعتی- نظامی، تعداد و کیفیت نیروهای نظامی که کشور را قدرتمند میسازد
به عنوان قدرت سخت تلقی میشوند. البته عواملی چون نوع سرزمین ، تعداد جمعیت، ترکیب
جمعیت و ژئوپولیتیک و ... نیز به قدرت سخت کمک میکنند.
به عبارتی بهتر قدرت
سخت همان توانایی تاثیرگذاری بر رفتار دیگران به وسیله اعمال زور به منظور کسب نتیجه
دلخواه است. تغییر در رفتار دیگران از طریق اجبار تهدید و حتی تطمیع در این چارچوب
قابل ارزیابی است. استفاده از این ابراز چنانچه با زمینه سازی مناسب صورت نگیرد به
تنفر افکار عمومی از اعمال کننده قدرت منجر می شود. لذا در محافل سیاست خارجی ، واژه
"قدرت سخت" اشاره به اسلحه و بمب و قدرت نظامی یک کشور دارد.»[2]
«مولفه های قدرت
سخت عبارتند از:
1)
جنگ افزار و نیروی
انسانی
2)
آتش افکنی و
درگیری نظامی
3)
اعمال زور و تصرف
4)
تحمیل اراده و
تغییر نظام سیاسی»[3]
3- قدرت نرم: *
«عبارتست از «مجموعه سیاستها، دیپلماسیها و ابزار و سیاستهای
فرهنگی که دولتها از طریق روابط دیپلماتیک و دیپلماسی عمومی و فرهنگی برای اجرای سیاستهای
خود از آنها استفاده میکنند». دولتهایی که بتوانند افکار عمومی جهانی
را با خود همراه نمایند. از قدرت نرم خوبی برخوردارند. در این شیوه تاثیر گذاری بر
افکار عمومی که به قدرت نرم شهرت یافته است توانایی شکل دهی و جذب جامعه هدف بدون بهره
گیری از اجبار است. ایجاد احساس همراهی در مردم نسبت به منافع و ارزش های مشترک بویژه
در زمینه های قومی – نژادی – ملی و مذهبی
در زمره مهم ترین عناصر برای اعمال قدرت نرم تلقی
می شود.
چالشی که در این
حوزه ممکن است روی دهد هویدا شدن شکاف میان واقعیت با انگاره ذهنی مخاطب است. افکار
عمومی در این صورت احساس فریب خوردگی می کند که به مشروعیت زدایی اعمال کننده قدرت
نرم منجر خواهد شد. در بحث سیاست خارجی کشورها واژه قدرت نرم اشاره به معاملات تجاری،
کمک های خارجی، دیپلماسی نفوذ فرهنگی (مثل فیلم و موسیقی) و امثال اینها دارد.»[4]
«مولفه های قدرت نرم عبارتند از:
1)
ارتباط و مفاهمه
2)
اقناع سازی
3)
تغییر مطالبات و
آرمانها
4)
تحمیل اراده ها و
خواسته ها »[5]
4- قدرت هوشمند:*
« مدتهاست در روابط
بین الملل از سوی «جوزف نای» «توانایی تلفیق و ترکیب قدرت سخت و نرم در راهبرد پیروزی.»** به
عنوان یک راهبرد تعریف شده است. به گفته برخی از کارشناسان همانند «آلن چستر کراکر» این راهبرد شامل
«استفاده راهبردی از دیپلماسی
، متقاعد سازی ، ظرفیت سازی ، و طرح ریزی قدرت و نفوذ است که مقرون به صرفه و دارای
مشروعیت سیاسی و اجتماعی»
است و در اصل از تعامل از هر دو نیروی نظامی و تمام اشکال دیپلماسی
نشات می گیرد.»[6]
«بعدها «سوزان ناسل»***در شماره
آوریل 2004 مجله «سیاست خارجی»****آمریکا مقاله
ای منتشر کرد و کفایت اصطلاح قدرت نرم «جوزف نای» با تعریف « توانایی به دست آوردن خواسته ها به وسیله
قوه جذب به جای اجبار» *را در مقابله
با تهدیدات جدی علیه منافع آمریکا به چالش کشید و مفهومی جدید را پیشنهاد کرد؛ او از
«قدرت هوشمند» به معنای ترکیب هوشمندانه
قدرت سخت و نرم در مقابله با تهدیدات علیه امنیت ملی سخن گفت.
ناسل معتقد است «تواناییها و برتریهای نظامی ، اقتصادی ، فرهنگی و ایدئولوژیک»** آمریکا
باید در یک جهت هماهنگ شود تا برایند آن تداوم برتری آمریکا را تضمین کند.
چندی بعد «مرکز پیشرفت
آمریکا»*** از اصطلاح
«قدرت همگرا»**** سخن گفت
و پروژه دانشگاه پرینستون تحت عنوان «پیش به سوی جهان آزاد
قانونمند»***** آغاز شد.
در مقابل این مفهوم ،اصطلاح «قدرت گیج یا احمقانه» ******شکل گرفت
که به معنای «استفاده نابجا یا نا بخردانه از هریک یا هر دو مؤلفه قدرت
سخت یا نرم» است.»[7]
«قدرت هوشمند همچنین به عنوان
یک جایگزین برای قدرت ملایم یا نرم مطرح شده است.»[8]
جوزف نای در
تعریفی دیگر قدرت هوشمند را بدین صورت تعریف کرده است: «قدرت هوشمند یعنی قدرت
آمریکا در بهره برداری از منابع گوناگون از جمله قدرت نرم برای جذب دیگران وIt is
about how we can get other countries to share our goals without resorting to
coercion, which is limited and inevitably costly.
این که ما چگونه می توانیم دیگر کشورها را برای به اشتراک گذاشتن اهدافمان، بدون
توسل به زور که محدود و به ناچار هزینه بر است؛ با خود همراه کنیم.» [9]
«عوامل پیشبرد
قدرت هوشمند عبارتند از:
1)
توانایی برای مسیریابی
مبتنی بر آینده پژوهی
2)
انعطاف پذیری مبتنی
بر مقدورات و نیازها
3)
ترکیب مناسب پارامترهای
قدرت
برای درک بهتر
این اصطلاح کارشناسان مثال «ترکیب مناسب قدرت سخت و نرم را همانند نقطه
تعادل دوچرخه» ذکر می کنند که نمی توان آن را در قالب یک عدد در اختیار
دوچرحه سوار تازه کار قرار داد، بلکه در گذر زمان اهمیت آن برای او مشخص می شود. بنابراین
بر اساس شرایط داخلی و خارجی یک کشور، دولتها میتوانند این دو قدرت را با هم ترکیب
کرده و به قدرت هوشمند که نتایج مطلوب برای منافع ملی دارد ، به دست آورند.»[10]
«بنابراین با
توجه به تعاریف فوق ارکان قدرت هوشمند عبارتند از:
1- قدرت سخت : طراحی
و اجرای سناریوهای گوناگون اعمال قدرت از طریق بکارگیری جنگ افزار ابزارهای مادی و
فیزیکی
2- قدرت نرم : طراحی و
اجرای سناریوهای گوناگون اعمال قدرت از طریق ارتباطات ، تبلیغات ، دیپلماسی عمومی
و ابزارهای فکری ، فرهنگی و معنوی به منظور تغییر آنها و ارزشها
3-
مدیریت تلفیقی قدرتها: طراحی و اجرای
سناریوهای گوناگون مرکب از قدرت سخت و قدرت نرم به منظور تحلیل اراده از طریق
بکارگیری جنگ افزار و ابزارهای مادی و فیزیکی از یکسو و ابزارهای فکری و فرهنگی و
معنوی از سوی دیگر در مورد مدیریت تلفیقی قدرتها نیز
باید به این موضوع اشاره کرد که این مدیریت دارای مولفه هایی است که به ترتیب اجرا
عبارتند از:
1)
ارتباط در حین جنگ
2)
اقناع سازی در آتش
3)
زور و تغییر
مطالبات و آرمانها
4)
تحمیل اراده و
تغییر نظام»[11]
با اندکی توجه
در مولفه های قدرت سخت و نرم می توان ترکیب مولفه های این دو قدرت را در مدیریت
تلفیقی قدرتهای مذکور مشاهده کرد. 5- پیشینه قدرت هوشمند در سیاست خارجی آمریکا:
«با بررسی و مطالعه
تاریخ سیاسی آمریکا و توفیق در سیاست خارجی آن میتوان فهمید که قدرت در آن کشور بر
اساس "قدرت هوشمند" طراحی شده
است. سیاستمداران آمریکا تلاش کردهاند با توجه به مقتضیات زمان و منافع ملی، از قدرت
هوشمند استفاده کنند. جناحها و احزاب سیاسی آن کشور برخی تمایل به قدرت سخت دارند و
برخی نیز به قدرت نرم. احزاب دموکرات بیشتر به قدرت نرم تمایل دارند و احزاب جمهوریخواه
به قدرت سخت. اما در عین حال، هر دو طیف در اجرای سیاست علاوه بر پر رنگ کردن بخشی
از قدرت به نوع دیگر قدرت هم توجه دارند.
در حقیقت، این
دو حزب دو نوع قدرت را با هم خواستهاند و از باز تولید و ترکیب آنها قدرت هوشمند را
پدید آوردهاند. شاید به تعبیری استفاده از "دیپلماسی چماق و هویج" در سیاست
خارجی آمریکا ، نمودی از قدرت هوشمند باشد. آنچه از سیاستهای بوش در دو دوره ریاست
جمهوری در آمریکا فهمیده میشود وی سیاستهای خودش را بر قدرت سخت استوار کرده بود.
به راه انداختن دو جنگ پر هزینه علیه کشورهای عراق و افغانستان، حمایت شدید نظامی و
امنیتی از اسرائیل و بالا بردن هزینههای نظامی آمریکا با شعار "مبارزه با تروریسم"
و ... همه حاکی از آن است که سیاست خارجی دولت بوش بر قدرت سخت استوار بوده است و در
عین حال وی تلاش کرده بود که با استفاده از رسانههای داخلی وابسته به دولت، قدرت نرم
در دفاع از سیاستهایش را نیز پدید آورد و افکار عمومی را با خودش همراه کند . اما
با توجه به نتایج و هزینههای سنگین جنگهای عراق و افغانستان و هزینههای حیثیتی و
فرهنگی این جنگ برای آمریکا ، دمکراتها راهی دیگر در پیش گرفتند و باراک اوباما به
عنوان نامزد این حزب با شعار "تغییر" برای بازسازی و بازیابی حیثیتی آمریکا
به پیش آمد و رئیس جمهور آمریکا شد.
اگر چه نتایج عملی
این شعار تغییر و این گونه اقدامات هنوز چندان مشخص نشده است و سیاست آمریکا چندان
تغییر نکرده است ، اما با توجه به بحران فراگیر اقتصاد جهانی و ورشکستگی بسیاری شرکتها
و بانکها و بیکاری روزافزون جمعیت آن کشور ، طبیعی است که "سیاست نگاه به درون"
جزء برنامههای اصلی دولت اوباما باشد . اما با این حال، نباید غافل بود که سیاستمداران
آمریکا از قدرت هوشمند استفاده میکنند.
در شرایط کنونی نیز
وی تلاش میکند که از ابزارهای دیپلماتیک استفاده کرده تا اولاً بحرانهای حاصل از جنگ
و رکود اقتصادی را مدیریت کند و ثانیاً منافع ملی آمریکا را با نگرشهای نوینی بدست
آورد. لذا به جای سیاست یک جانبهگرایی، سیاست چند جانبهگرایی را در پیش گرفته است
و همچنین بر قدرت نرم تأکید دارد. در نتیجه برنامه پیشنهادی وی برای خروج نظامیان آمریکایی
از عراق، پیشنهاد گفتگو بدون پیششرط با ایران، احتمال گفتگو با طالبان برای حل بحران
افغانستان و ... بخشی از قدرت نرمی است که وی در پیش گرفته است.»[12]
لذا به نظر می رسد «اتاق های فکرامریکایی به کاخ سفید توصیه کرده اند که از این پس
استفاده از قدرت هوشمند را در دستور کار قراردهد.»[13]
6- مدلهای در دست اجرای قدرت هوشمند توسط آمریکا در منطقه
خاورمیانه:
«در این بخش به
طور اجمال به سه مدل در دست اجرای قدرت هوشمند آمریکا در خاورمیانه یعنی مدل
فلسطین – لبنان، مدل عراق و مدل افغانستان به طور اجمال و در قالب بندهای زیر و
نیز مدل ج.ا.ایران به طور مشروح پرداخته می شود.
1-
مدل فلسطین-
لبنان:
همانگونه که ذکر
شد قدرت هوشمند دارای 4 مرحله است که در مدل فلسطین لبنان در قالب بندهای زیر اجرا
شده و در حال اجرا می باشد:
1)
درگیری و جنگ
در این مرحله با
لشکر کشی نیابتی توسط رژیم صهیونیستی، جنگ در منطقه فلسطین و لبنان برای سالها جریان
یافت و منابع و منافع ملی کشورهای منطقه به ویژه لبنان و فلسطین دچار آسیب و
خسارات بسیار شدند که تاریخچه آن بسیار گویا است که این خود از نشانه های استفاده
از قدرت سخت به عنوان یکی از مولفه های قدر هوشمند می باشد.
2) شکاف گروههای مبارز
، اختلافات قومی- مذهبی
پس از ورود
گروههای مختلف آزادیبخش فلسطینی و لبنانی به جریان مبارزه مسلحانه با رژیم
صهیونیستی که نماینده آمریکا در منطقه بوده است، به نظر می رسد یکی از ابزارهای
پیشبرد اهداف سلطه جویانه ایالات متحده تفرقه بین این گروهها و استفاده از این امر
برای دستیابی به هدف اصلی یعنی توسعه نظامی رژیم صهیونیستی در لبنان و یا مشغول
نگاه داشتن گروههای فلسطینی با خود و دور شدن آنان از مقابله با توسعه طلبی های
رژیم صهیونیستی بوده که نمونه آن سعی در ایجاد شکاف بین گروههای مبارز در فلسطین و
لبنان و اختلافات قومی- مذهبی است که تاکنون در مورد اخیر نتیجه عکس داده است.
3) تغییر زیربناها و
ارائه مدلهای ( خاورمیانه بزرگ ، تقسیم قدس ، واگذاری غزه به مصر و ...
یکی از
سیاستهایی که آمریکا در ساالهای اخیر اقدام به طراحی و اهتمام به اجرای آن نموده و
برخی از آنها نیز موفق بوده، تغییرات ژئوپولیتیک و زیر بنایی در منطقه است، که از
جمله نمونه های موفق آن می توان از تقسیم قدس شریف نام برد . طرحهای دیگری همچون
خاورمیانه بزرگ که پس از جنگ 33 روزه مطرح گردید و نیز طرح واگذاری نوار غزه به
حکومت دست نشانده مصر پس از جنگ 22 روزه برای در امان ماندن رژیم صهیونیستی از
حملات حماس و نیز سرکوب بیشتر توسط حکومت مصر، از جمله دیگر طرحهایی است که تاکنون
ناموفق بوده است.
4) تغییر نظام و سامانه سیاسی در لبنان ، جریان
سازیهای 14 مارس
پس از ترور مشکوک رفیق حریری و مشکلاتی که این
ترور سیاسی به وجود آورد، کشور لبنان دچار مشکلات داخلی بسیاری شد، متهم نمودن
سوریه به عنوان مشارکت در ترور رفیق حریری توسط غرب و نیز غوغا سالاری سردمداران
جریان مخالف 14 مارس باعث بروز تنشهای بسیار برای کشور لبنان در صحنه داخلی و
خارجی گردید که اساس و پایه آن را باید در نیات غرب در تغییر نظام سیاسی و ساختار
حاکمیت ملی لبنان و حذف نیروهای مقاومت از جمله مهمترین آنها یعنی جنبش حزب الله
که مایه افتخار ملت لبنان و مسلمانان منطقه در برخورد قاطعانه با توسعه طلبی های
رژیم اشغالگر قدس می باشد، جست.
2-
مدل عراق
در مورد عراق
نیز قدرت هوشمند آمریکا با اندک تفاوت در عناوین و تعداد ولی با همان ماهیت و
ابعاد عمل کرده است که این تفاوتها نیز رابطه مستقیم با عناصر مختلف مختص کشور
عراق دارد که می توانند شامل عناصر سیاسی، نظامی، فرهنگی ، تاریخی، اقتصادی و
جغرافیایی باشد. لذا به لحاظ جلوگیری از اطاله کلام فقط به عناوین این مراحل اشاره
می کنیم؛ زیرا خود عناوین کاملا گویا هستند.
1) درگیری و اشغال عراق
2)
درگیری با گروهها و شورشگران
3) ایجاد شکاف میان شیعه و سنی ، شیعیان ، کردها و
...
4) تغییر مدلهای حکومتی و ارائه مدلهای جدید (
تجزیه عراق ، فدرالیسم و ... )
5) تغییر و تحول در جریانهای سیاسی حاکم
6) پیگیری مدلهای نوین
و ابتکاری برای کنترل همسایگان
3-
مدل افغانستان
در مدل
افغانستان نیز مراحل مدیریت قدرت هوشمند با توجه به خصوصیات کشور افغانستان در
تعداد و عناوین مراحل تفاوتهایی با دو مدل قبلی دارد که در اینجا فقط به ذکر این
عناوین اشاره می کنیم.
1) درگیری , جنگ و
اشغال
2)
درگیری و جنگ با شورشگران
طالبان
3) ایجاد شکافهای ملی ، ملی و ملت - دولت
4) تغییر زیر بناهای فکری ، فرهنگی و معنوی
5) تغییر نظام و سامانه های سیاسی»[14]
7- مدل ایران و سیر مراحل تقابل آمریکا با آن:
«ایالات متحده
آمریکا پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان بزرگترین دشمن ج.ا.ایران در تمامی سه
دهه گذشته همواره با تمامی توان خود سعی در مقابله مستقیم با ایران نموده است. این
تقابل با ابزارهای مختلف صورت گرفته است که تمامی آنها در سه نوع قدرت مذکور در
طول این نوشتار خلاصه می شود.
1-
در مقابله سخت افزاری
باید گفت که آمریکا پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تاکنون با استفاده از امکانات و
ابزار مختلف از جمله«
جنگ تحمیلی، درگیریهای مقطعی، تروریزم و انفجارات، تحریمهای سیاسی و اقتصادی » اقدام
به مقابله سخت افزاری با نظام جمهوری اسلامی ایران نموده است.
2-
در مقابله نرم
افزاری نیز ایالات متحده، با استفاده از ابزارهای، استحاله فرهنگی در قالب(ایجاد
شکاف بین نسلها و تهاجم فرهنگی)؛ تغییر زیر بناهای
فکری در قالب(بحثهای فکری – سیاسی) و ایجاد
اپوزیسیون نو در قالب(ارائه مدلهای
حکومتی) با واژه های دهان پرکنی نظیر اصلاحات، مشارکت و
مردمسالاری قدرت نرم خود را برای مقابله با ج.ا.ایران آزموده است.
3-
مقابله هوشمند
با ج.ا.ایران توسط آمریکا نیز دو فاز قابل بررسی خواهد بود:
فاز اول: ترکیب
سخت و نرم شامل:
1)
انتخابات و
رویدادهای پس از آن
2)
استحاله فرهنگی و
بکارگیری اپوزیسیون نو
فاز دوم: مدیریت
تلفیقی شامل:
1)
تروریسم (ریگی ،
پژاک ، ترورهای کردستان ، انفجارات
2)
اقناع سازی ( عدم
کارآمدی نظام ، ضرورت سازش با غرب)»[15]
8- گامهای عملی آمریکا پس از انتخاب اوباما در حوزه قدرت هوشمند در برابر ج.ا.ایران
«اوباما که هم
اکنون رهبری نودمکراتهای آمریکایی بر عهده دارد؛ در پی آن است که با سیاست خارجی متکی
بر «تکثرگرایی اجماع محور» در بستر دستورالعمل اجرایی مفهومی و «صدور خوشبینی به جهان بهجای ترس»
حلقه محاصره را برای ایران تنگ کند. گامهای جدی
و مفروضههای اساسی این معنا
در بستر عملیاتی کردن «قدرت هوشمند» با کارکرد حقانیتبخشی به کاربرد قدرت سخت بر علیه ایران از طریق استخدام
رفتارهای متکی بر «قدرت نرم» است. بعضی از اصلیترین این
گامها عبارتند از:
1)
مذاکره مستقیم با ایران:
اوباما از قبل از پیروزی در انتخابات 2008 بر مذاکره
مستقیم
با ایران پای می فشرد. او معتقد بود ایران از قواعد جودو بهره میبرد.
آمریکا را تحریک میکند، بر
روی تشک میآورد؛ و با وجود
وزن کمتر نسبت به آمریکا، از همین نیروی تحریک آمریکا، بهره میبرد؛ و
آمریکا را با آن همه وزن پرتاب میکند. لذا آمریکا باید ایران را به روی
تشک آوَرد و تحریک
کرد. ادبیات مدبرانه و رفتارهای پیچیده را به استخدام گرفت تا در آینده
شاهد اقدامهای مؤثر بر علیه ایران بود. همان زمان آمریکاییها سپر دفاع
موشکی چک و لهستان و بحران تاجیکستان را با
توجه به اهمیت نقش روسیه در سبد پسانداز تحریکپروریهای خود در صحنه
بینالمللی قرار دادند
و با احکام مذاکره مستقیم با ایران دو هدف عمده تحریکسازی را
دنبال کردند:
الف) ایران را
بهسمت پذیرش یا عدم
پذیرش مستقیم مذاکره با آمریکا قرار دهند. آریِ ایران به
مذاکره، ترکخوردگی ایدئولوژی
سیاسی مبتنی بر آمریکاستیزی ایران را به همراه میآورد؛ و
نهِ ایران زمینهپرور اجماع
جهانی و منطقهای بر علیه ایران
است.
ب) نفس اعلام
مذاکره با ایران به کشورهای هدفمند در جغرافیای منطقهای و بینالمللی
مرتبط
با ایران را حساس میسازد. اعراب و اسراییل
در منطقه و اتحادیه اروپا و روسیه وحتی چین در فرامنطقه به دنبال حفظ وضع
موجود یا حتی تیرهتر شدن مسئله ایران و آمریکا در معادلات بینالمللی
هستند؛ لذا اعلام مذاکره احتمالی میان ایران و
آمریکا میتواند این کشورها
را بر علیه ایران تحریکپذیر، و در خط مقدم
برای مطامع آمریکا فعال سازد. بههمین دلیل امروز
اروپاییها تندتر از آمریکاییها شدهاند.
2)
ادبیات مدبرانه: ادبیات نومحافظهکاران را به رهبری بوش،
ادبیاتی کلاممحور و رادیکالانه بود؛ اگر با ما نباشید، بر ما هستید،
«نه» کلیدواژه اصلی این ادبیات بود. در حالیکه ادبیات
نودمکراتها به رهبری اوباما
تکثرگرایانه و پراگماتیستی است؛ «دنیا بدون آمریکا و آمریکا بدون دنیا قابل
مدیریت
نیست» کلید واژه اصلی این ادبیات است. همکاریهای دوسوی
آتلانتیک تقویت شده است؛ و همگرایی بینالمللی از
سوی روسیه و چین با آمریکا، افزایش بیشتری از خود به نمایش میگذارد؛ مضاف
بر این چهره مخدوش شده آمریکاییها در نزد افکار عمومی در سطح نخبگان
بازآفرینی میشود و در سطح تودهها جذابیت
پیدا میکند. آمریکا با رییسجمهور خود به ترکیه میآید؛ پایپوش از پا
درمیآورد به
مسجد میرود؛ در قاهره یکی
از حسابشدهترین سخنرانیها را خطاب
به مسلمانان ارایه میکند و به ایرانیان
پیام نوروزی میفرستد. این در حالی
است که حداکثر اقدام مقابل آن است که کشورهای هدفی مانند ایران، ونزوئلا،
کوبا و...
تلاش میکنند بین اوباما
با آمریکا خط تمایز قایل شوند.
3)
رفتار پیچیده: نودموکراتها؛ برخلاف نومحافظهکاران
تکساختی نیستند؛ چندساختی و تودرتویی عمل میکنند. بازی هوشمندانه را در
دستور کار قرار دادهاند و تلاش دارند آمریکا را از رویکرد قدرت گیج خارج
کنند.
در پی بازآفرینی شأن سازمان ملل متحد هستند، نهادهای همگرایانه جدیدی چون
گروه کشورهای
بیست را بنیاد مینهند؛ از همگرایی
اقتصادی میان غرب و شرق سخن میگویند؛ سپر دفاع
موشکی را در ارتباط با ایران باز تعریف میکنند. نتانیاهو
را به چالش میکشند و در برابر
وقایع پس از انتخابات ایران بسیار محتاطانه به میدان میآیند. از
آن بهعنوان یک فرصت سود
میجویند؛ اما مواظب
عواقب ناشی از نزدیکی به آن و تهدیدهای احتمالی حاصل از آن میباشند. در
عراق ظهور نظامی را به حضور امنیتی تبدیل میکنند و با بحرانآفرینیهای
معنادار در افغانستان و برجستهسازی تهدید طالبان، بسیج جهانی را در
افغانستان در وضعیت
حداقلی، حفظ میکنند.
در حال تسکین
درد بحران مالی هستند؛ اما از مدیریت جهانی قیمت نفت نیز غافل نمیشوند؛
این روزها دیگر از اسلامهراسی خبری نیست؛ اما به ایرانهراسی عمق معناداری
میبخشند. حقوق
بشر را فراموش نکنیم. این معنا بهویژه در ایران تعریفپذیری بیشتری پیدا
میکند. این
در حالی است که بحران مفاهیم در ساحت سیاست؛ جلوههای رفتاری
خویش را در نخبگان حاکم و روشنفکران نقاد در ایران به نمایش مینهد؛ و
واگراییها و تأخرهای
معنادار سیاسی را به شکاف های خطرناکی تبدیل میسازد که
هزینههای ملی را بسیار
بالا میبرد.
4)
اقدامات مؤثر: آمریکاییها در پی این رفتار پیچیده تلاش دارند صحنه تعاملات رفتاری
متفاوت را به نفع خود مدیریت کنند. کشورهای منطقه را به اجماع بر علیه ایران هدایت
کنند. در محور مقاومت در خاورمیانه و «گفتمان توازن نامتقارن»* ناشی از
مدیریت ایران شکاف ایجاد کنند. با بازیگران مخالف چون حزبا... و حماس رودررو نشوند؛ بلکه بازی در چهارچوب قواعد
پذیرفته شده آمریکا را آرامآرام در منطقه حاکم
سازند، سوریه را در خط میانی مقاومت پای میز مذاکره آورند؛ عربستان را فعال سازند و
با در پیوند قرار دادن با محور اردن و مصر، شیعههراسی را
زمینهپروری و دکترین دیوار
غربی در برابر ایران قدرتطلب منطقهای را محتوا سازی کنند. امروز مجریان سیاست خارجی
آمریکا، همواره از ایجاد توازن قدرت در منطقه و نیز دفاع هستهای صحبت و امروز طرح جدید سپر دفاع موشکی با در مرکز ثقل
اهمیت قرار دادن ایران را در جامعه جهانی مطرح میکنند. ایرانهراسی را عمق میبخشد. روسیه
را کمرنگ میکند، چین را در تردید قرار میدهد.»[16]
9- نتیجه:
«بررسی تاریخ آمریکا نشان می
دهد عموماً سیاست خارجی این کشور در دوران جمهوری خواهان برپایه قدرت سخت بوده است
این موضوع در دوران جرج بوش نیز به روشنی عیان بود. دولت بوش با پیگیری دکترین
یکجانبه گرایی، حمله پیش دستانه و خروج از برخی معاهدات بین المللی یا نپیوستن به
برخی دیگر و به حاشیه راندن سازمان ملل متحد در قبال چالش های بین المللی،
عملانشان داد که بیشتر بر قدرت سخت تکیه دارد.
اوباما در شرایطی وارد کارزار انتخابات
شد که مهندسی اجتماعی و کلان بوش نه تنها جواب نداده بود، بلکه برعکس، تصویر جهانی
آمریکا را آن چنان خدشه دار ساخته بود که نمونه آن را در تاریخ نمی توان سراغ
گرفت. چالش بزرگ مقبولیتی و مشروعیتی که بعضاً از آن به عنوان بحران نرم افرازی
نام می برند مهم ترین ثمره این جریان بود. بر همین اساس شعار «تغییر» و بهره گیری
از «قدرت هوشمند» تنها برگ برنده پیروزی در انتخابات بود. نو دمکرات های آمریکایی
بر آن شده اند که با کاربرد قدرت هوشمند در ساحت سیاست، مدیریت نوین اعمال قدرت را
درهم آغوشی قدرت سخت و نرم در محیط های هدف پیگیری کنند و بی تردید دولت آمریکا اهداف
متعددی را در اعمال سیاست های جدید خود نسبت به ایران مد نظر دارد.»[17]
لذا راهبرد ج.ا.ایران
در این شرایط باید به گونهای باشد که هم در عرصه قدرت نرم خود را تجهیز کند و در شرایط
روابط دیپلماتیک و گفتگو به اصولش پایبند باشد و هم در عرصه قدرت سخت باید دائماً خود
را مجهز نماید و به فناوریهای جدید نظامی- امنیتی مجهز شده و از آنها برای اهداف صلحآمیز
استفاده کند. پرتاب ماهواره امید به فضا، آزمایش انواع موشکهای ساخت داخل، دستیابی
به فنآوری صلحآمیز هستهای و اجرای مانورهای دفاعی و ... میتواند نقطههای امید
برای دستیابی به قدرت سخت باشد. لذا در شرایط حاضر باید با قدرت هوشمند، هوشمندانه
تر و هوشیارانه تر برخورد کرد.
.............................................................................. .............................................................................. پانوشتها: [1] - دکتر
رشید جعفرپور، قدرت هوشمند آمریکا و راهبردها، منبع اینترنت
*- Hard
power
[2]
- http://www.irdc.ir
[3] - دکتر رضا کلهر، پژو هشگر و کارشناس مباحث راهبردی،
مصاحبه حضوری
* - Soft power
[4]
- Ibid
[5] - کلهر، همان منبع
* - Smart power
** - جوزف نای نیز از همین اصطلاح برای تحلیل نبرد حزب الله
علیه اسرائیل استفاده
میکند و معتقد است اسرائیل با اتخاذ راهبرد و برآورد نادرست از حجم و
کیفیت خسارات احتمالی جنگ هم نبرد میدان را باخته است هم به مشروعیت
حزب الله مدد رسانده است.مقاله «نای» در نشریه «بوستون گلوب»تحت عنوان «هدف
در
خاورمیانه، قدرت هوشمند است» خواندنی است.
[6] - http://en.wikipedia.org/wiki/smart power
*** - Suzanne
Nossel
**** - Foreign
policy
* - the
ability to get what you want by attraction rather than coercion
** - convincing and coercing
*** - Center
for American Progress
**** - Integrated
Power
***** - Forging
a World of Liberty Under Law
****** - Stupid
power
[7] - http://smartpowerblog.org
[8] -
Wikipedia, ibid
[9] - http://www.csissmartpower.org
[10] - جایگاه رسانه در قدرت هوشمند، منبع اینترنت
[11]- کلهر، پیشین، همان منبع
[12] - رشید پور، پیشین، همان منبع
[13] - جایگاه رسانه در قدرت هوشمند، پیشین
[14] - کلهر، پیشین، همان منبع(با دخل و تصرف)
[15] - همان منبع
* - Asemmetric
balance dialogue
[16] - دکتر مهدی مطهرنیا، گام های برای تحقق قدرت هوشمند، http://www.panjerehweekly.com
[17]-
http://www.magiran.com
............................................................................................................................................. منابع: 1.
دکتر رشید جعفرپور، قدرت هوشمند
آمریکا و راهبردها، منبع اینترنت
2.
http://www.irdc.ir
3.
دکتر رضا کلهر، پژو هشگر و کارشناس مباحث راهبردی ، مصاحبه حضوری
4.
http://en.wikipedia.org
5.
http://smartpowerblog.org
6.
http://www.csissmartpower.org
7.
جایگاه رسانه در قدرت هوشمند، منبع اینترنت
8.
دکتر مهدی مطهرنیا، گام
هایی برای تحقق قدرت هوشمند، http://www.panjerehweekly.com
9.
http://www.magiran.com
* - مدرس دانشگاه
و پژوهشگر مباحث راهبردی